شعر روشنی من گل آب سهراب سپهری

ابری نیست بادی نیست – روشنی من گل آب

  • ابری نیست بادی نیست – شعر روشنی من گل آب سهراب سپهری

     

    ابری نیست

    بادی نیست

    می نشینم لب حوض :

    گردش ماهی ها ، روشنی، من، گل، آب.

    پاکی خوشه ی زیست .

    مادرم ریحان می چیند

    نان و ریحان و پنیر ، آسمانی بی ابر ، اطلسی هایی تر

    رستگاری نزدیک : لای گل های حیاط

    نور در کاسه ی مس چه نوازشها می ریزد

    نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آرد

    پشت لبخندی پنهان هر چیز

    روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهره ی من پیداست

    چیزهایی هست که نمی دانم

    می دانم ، سبزه ای را بکنم خواهم مـُـرد

    می روم بالا تا اوج ، من پر از بال و پرم .

    راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم .

    من پر از نورم و شن

    و پر از دار و درخت .

    پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج .

    پرم از سایه ی برگی در آب :

    چه درونم تنهاست .

     

    مادرم ریحان می چیند

    همانطور که میدانیم نام این شعر «روشنی من گل آب» است اما در میان مردم با نام های «مادرم ریحان می چیند» و «چه درونم تنهاست» و «روزنی دارد دیوار زمان ، که از آن ، چهره ی من پیداست» نیز شناخته می شود.

     

    پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:

    شعر پشت دریاها سهراب سپهری

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر ساده رنگ سهراب سپهری

    شعر نیلوفر سهراب سپهری

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    سهراب سپهری

     

    اشعار سهراب سپهری

     

    مجموعه شعر حجم سبز

     

    سهراب سپهری در اینستاگرام

    ابری نیست بادی نیست

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ابری نیست / بادی نیست / می نشینم لب حوض : / گردش ماهی ها ، روشنی، من، گل، آب.» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «من پر از نورم و شن / و پر از دار و درخت . / پرم از راه ، از پل ، از رود ، از موج . / پرم از سایه ی برگی در آب : / چه درونم تنهاست .» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر از روشنی من گل آب سپهری

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر از روشنی من گل آب سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    چه درونم تنهاست

    نام این شعر سهراب سپهری روشنی من گل آب است اما در میان مردم به چه درونم تنهاست ، رستگاری نزدیک ، من پر از نورم و شن و مادرم ریحان می چیند نیز معروف است.

     

    معنی شعر روشنی من گل آب

    معنی و تفسیر خودتان را از شعر روشنی من گل آب سهراب سپهری در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید.

    متن زیر توسط جواد ذبیح نژاد نوشته شده است. انتشار این متن به معنای تایید کامل محتوای آن نیست، بلکه وب سایت شعر و مهر فضایی ست برای تبادل افکار آزاد.

    روشنی من گل آب

    دومین شعر مجموعه ی حجم سبز ، « روشنی ،من ،گل آب » است . این شعر در ساختاری کلّی و نظام یافته سروده شده است . سپهری در این شعرو در نام آن ، سه عنصر طبیعی روشنی ، گل ،آب را در کنار« من » قرار دا ده می دهد و خود را هم ردیف با آن ها فرض می کند. بافت کلّی شعر،ساختاری برجسته است ،عناصرطبیعی درآن بسیار به کار رفته اند .

    این شعر به طرز بسیار گویایی ،آرامش روحی شاعر را نشان می دهد

    روشنی ، من ، گل ،آب ، روشنی است که شاعر در برخورد باآب و گل آن را می بیند زیرا طبیعت را جایگاه پاکی ها می داند .

    روشنی ، من ، گل ،آب با هم یا دو به دو یا به صورت منفرد مرّتب تکرار می شود و به همین سبب است آن را

    ( motif ) بنامیم تصویر گل به خاطر نباتی بودن با تـــمام روییدنی ها اعمّ ازدرخت و گیاه وهسته درپیوند است.آب درارتباط با چشمه و رود و دریا ست روشنی هم علاوه بر آن که صفت آب است ،با تمام عناصری که منبع نوراست ،پیوند دارد .

    این شعر نه چندان بلند ، سر شاراز تعبیرات تازه ای است . خوشحالی های ساده ی سهراب سپهری،در این قطعه تجلی پیدا می کند :

    آسمان ،صاف و ساده و یکدست است وهیچ نسیمی نمی وزد . مادر او از باغچه ریحان ها را می چیند . او به غذای ساده دل می بندد و نان و پنیر و ریحان را بهترین غذای خود می داند .

    گل های اطلسی را در زیر آسمان آرام ،بسیار زیبا می بیند . او اعتقاد دارد که رستگاری و سعادت نزدیک است و در تمثیلی ذهنی آن را درون گل های حیاط می بیند.

    دراین هنگام روز،تابش نورخورشید درون کاسه ی مسی به نظر می رسد که درحال رقص و ناز است . صبح فرا می رسد ولبخند برروی چهره ها می نشیند گویی پشت هرکدام از این لبخند ها چیز معناداری نهفته است . با این حال من احساس می کنم که زمان و زمانه ماننـد دیواربلند است که سرشارازروزن است وازپشت یکی ازاین روزن ها چهره ی من پیدا است و من احساس می کنم که سهم من از زندگی همین اندازه است .

    با این حال می دانم عمرمن روزی به پایان خواهد رسید.من هنگامی که به بال و پرپرندگان می اندیشم ، احساس می کنم که در فضا راه می پیمایم .هنگامی که به نور وروشنایی می اندیشم ، گویی انسانی هستم که درون تاریکی ، سرشار از نور است .اندیشه ی من سرشار از نور است زیرا که نور سمبل معنا است .

    توضیحات و دریافت از این شعر :

    روشنی ، من ، گل ، آب

    ابری نیست بادی نیست

    این دو جمله ی کوتاه رساننده ی یک موضوع و مفهوم است و آن ، این که آسمان آرام است و هیچ نسیمی نمی وزد . این جمله ی نهایت دقّت سپهری به اطراف خود است .

    می نشینم لب حوض :

    گردش ماهی ها ، روشنی ، من ، گل ، آب.

    او می گوید : من بر لب حوض می نشینم و گردش ماهی ها را در آب را تماشا می کنم . علاوه برآن، گردش روشنی،خود ،گلو آب را نیز نظاره می کنم .این نظاره برای من بهترین لذت است زیرا تمام طبیعت برای من لذت بخش می باشد .

    پاکی خوشه ی زیست .

    در این جمله ،زندگی به خوشه ی پاک و منزه تشبیه شده است . او می گوید : هنگامی که به گردش ماهی ها می نگرم ، به پاکی و منزه بودن زندگی می اندیشنم و فکر می کنم با تــمام جنب و جوش خود بسیار مطّهر و پاک است .

    مادرم ریحان می چیند .

    نان و ریحان و پنیر ،آسمانی بی ابر ،اطلسی هایی تر .

    رستگاری نزدیک لای گل های حیاط

    او می گوید : درآن لحظه ،مادرم در باغچه ریحان می چیند . نان و ریحان و پنیر برای من بهترین و ساده ترین غذا هاست . غذای ما این است در حالی که آسمان بی ابر و گل اطلسی تازه شکفته شده اند.درعین حال وبا تمام سادگی ها من احساس می کنم که رستگاری و سعادت درنزدیکی من است شاید درون همین گل های شب بو در حال نظاره و تماشای من باشد .

    نور در کاسه ی مس چه نوازش ها می ریزد

    جمله ی مذکور یکی از بهترین تصویر سازی های سهراب سپهری در این مجموعه است . در این جمله برای نور تشخیص به کار رفته است و آن ، به انسانی تشبیه گردیده که توانایی نوزش را دارد . نوازش در این جا به معنای ناز و کرشمه است و این ناز و رقص چه اندازه زیباست .

    نردبان از سر دیوار بلند ، صبح را روی زمین می آورد .

    در این جمله برای نردبان تشخیص به کار رفته است و نردبان به انسانی تشبیه گردیده که می تواند صبح را از بالا به پایین بیاورد . سر دیوار بلند ،منظور درازای شب و تصویری برای نشان دادن زمان است . سپهری اعتقاد دارد که صبح از بالا به پایین آمده است : نردبان از سر دیوار بلند صبح را برای ما به ارمغان می آورد .

    پشت لبخندی پنهان هر چیز

    در این جمله ،شاعر مدعی است که پشت هر لبخندی ،موضوعی خاص نهفته است و هر خنده با فکر خاصی همراه است .

    روزنی دارد دیوار زمان که از آن ،چهره ی من پیداست .

    این قطعه نهایت قناعت و مظلومیت سپهری را نشان می دهد . زمان مانند دیوار بلندی است و این دیوار ، دارای روزن هایی است و چهره ی هر شخص از پشت این روزن پیداست .

    او می گوید : زمان مانند دیواری بلندی است که روزن های فراوانی دارد و چهره ی من هم از پشت یکی از این روزن ها معلوم و مشخص است .

    چهره هایی هست که نمی دانم

    می دانم سبزه ای را بکنم خواهم مرد .

    شاعر مدّعی است که از پاره ای مسائل بی اطلاع و ازفلسفه ی وجودی آن ها بی خبر است :

    اگر سبزه ای را جدا کند ،به زودی خواهد مرد .« سبزه در پیوند با گل است »

    ازآن جا که رسنگاری ( خدا )لای گل ها ،منزل دارند ، کندن سبزه تجاوز به حریم آن ها ست و محروم کردن مظاهر حیات ازسر چشمه ی وجودی شان .

    بو داییان و همین گونه عرفای مشرق زمین نسبت به طبیعت علاقه ی خاصی داشته و دارند این ارتباط به حدی قوی است که ان ها گاه پاره ای ا زاموردنیوی را مرتبط باهمین مسئله می دانند .آن ها اعتقاد دارند که سبزه ها وگیا هان هم همانند انسان دارای روح هستند که اگر این سبزه ها را از سر شاخه ی خود جدا کنیم ،آن روح ، سبب مرگ خواهد شد. تاثیراین تفکر در قطعه ی فوق به چشم می خورد .

    می روم بالا تا اوج من پر از بال و پرم

    راه می بینم در ظلمت ، من پر از فانوسم

    من پر از نورم و شن

    و پر از دار و درخت

    پرم از راه ،از پل ،از رود ،از موج

    پرم از سایه ی برگی در آب :

    چه درونم تنهاست .

    او می گوید : من به فراتر ها پرواز می کنم زیرا دارای بال و پر پریدن هستم و این توانایی در درونم وجود دارد .

    من می توانم در تاریکی را ه بپیمایم زیرا سرشاز از نور و روشنایی هستم واین نور ، چراغ هدایت من در این تاریکی است .

    دراندیشه ی شاعر،نورسمبل عالم معنا است ، در مقابل شن نشانه ی عالم خاک و ماده است .

    در اندیشه ی سهراب بیشتر گرایش معنوی وجود دارد اما گاه گرایش های دنیایی نیز به چشم می خورد .

    به طبیعت اندیشیدن و فکر آن را در سر پروراندن ،تجلی عارفانه ی بسیار ارزشمند در شعر سهراب سپهری است .

    ی نابخشودني است .

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»