شعر روانه سهراب سپهری
چه گذشت؟
زنبوری پر زد
…در پهنهی
وهم. این سو ، آن سو، جویای گلی.
جویای گلی ، آری ، بی ساقه گلی در پهنه خواب ، نو شابه آن..
اندوه. اندوه نگاه : بیداری چشم، بی برگی دست.
نی. سبدی می کن، سفری در باغ.
باز آمده ام بسیار ، و ره آوردم تیناب تهی.
سفری دیگر، ای دوست، و به باغی دیگر .
بدرود.
بدرود ، و به همراهت نیروی هراس .
کتابهای سهراب سپهری را از دست ندهید:

