شعر دو ساعت دیواری پوریا پلیکان
برای ما شاید
برای او نه
مأمور است وُ معذور
برای آتش فرقی نمیکند
این برگهها
وعدههای کتاب مقدس باشند
یا خاطرات یک ستارهی پ – و – ر – ن
برای ما شاید
امّا آتش
همه چیز را میسوزاند:
دفترِ شعرهای من
آلبومِ عکسهای تو
تعداد صبحهایی که من وُ تو
از یک خواب بیدار شدهایم
حولهای که چهرهی هر دوی ما را
به یک اندازه تَر میگذاشت
□
تَنِ من وُ تو
مثل دو ساعتِ دیواری
در نقابهای رسمیمان خشک شدهاند
دستت را بیانداز
دستت را تکان نده
برای تکان خوردنِ عقربهها
دیگر ثانیهای باقی نمانده است
از مجموعه شعر آن سر این جنازه را بگیر
Instagram & telegram: Pooria_pelican