خوبا اغلب خودشون خودشونو می کشن

خوبا اغلب خودشون خودشونو می کشن – علت و معلول

خوبا اغلب خودشون خودشونو می کشن – شعر علت و معلول – چارلز بوکوفسکی   خوبا اغلب خودشون خودشونو می کشن تا خلاص شن اونائی ام که میمونن اصلا درست نمی فهمن چرا همه میخوان از دستشون خلاص شن   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: نگاه که کسی در اندیشه توست بخت این کند که رای[…]

وقتی خدا عشق را آفرید

وقتی خدا عشق را آفرید – وقتی خدا تو را آفرید

وقتی خدا عشق را آفرید – شعر وقتی خدا تو را آفرید – چارلز بوکوفسکی   وقتی خدا عشق را آفرید، ‌به خیلی‌ها کمکی نکرد وقتی خدا سگ‌ها را آفرید، به سگ‌ها کمکی نکرد وقتی خدا سیاره‌ها را آفرید،‌ کارش خیلی معمولی بود وقتی خدا تنفر را آفرید، به ما یک چیز بدردبخور و استاندارد[…]

دختر تیره پوست با چشمانی مهربان

دختر تیره پوست با چشمانی مهربان – جراحت عشق

دختر تیره پوست با چشمانی مهربان – شعر جراحت عشق – چارلز بوکوفسکی   دختر تیره پوست با چشمانی مهربان وقتی زمان خنجر زدن می‌­رسد من عقب نمی­‌کشم من ملامتت نمی­‌کنم همانطور که در امتداد ساحل می‌رانم همانطور که نخل‌ها در هوا تاب می‌خورند نخل‌های بی­قواره زمخت در حالیکه زندگی در نمی‌­رسد در حالیکه مرگ[…]

اوضاع هیچوقت خوب نبوده

اوضاع هیچوقت خوب نبوده – چطور باید خلاص شد

اوضاع هیچوقت خوب نبوده – شعر چطور باید خلاص شد – چارلز بوکوفسکی   اوضاع هیچوقت خوب نبوده و قرار هم نیست بهتر شود جالب اینجاست که هراس‌هایی که در کودکی سراسیمه‌ات می‌کرد همچنان با توست در راه‌های مختلف با چهره های گوناگون تو را می‌خوانند با همان صدا همان شکایت‌ها همان نفرت‌ها همان خواسته‌های[…]

برای یک آبجو می‌ میرم

برای یک آبجو می‌ میرم – جزوه مجانی 25 صفحه ای

برای یک آبجو می‌ میرم – شعر جزوه مجانی 25 صفحه ای – چارلز بوکوفسکی   برای یک آبجو می‌ میرم به خاطر و از خودِ زندگی می‌میرم توی یک بعد از ظهر باد گرفته‌ی هالیوود کف اتاق از رادیوی کوچولوی قرمزم سمفونی گوش می‌کنم. دوستی می‌گفت، « فقط کافیه بروی گوشه‌ی پیاده رو و[…]

تنهایی عمیقی در جهان است

تنهایی عمیقی در جهان است

شعر تنهایی عمیقی در جهان است – چارلز بوکوفسکی   تنهایی عمیقی در جهان است که در حرکت کُندِ عقربه‌های ساعت, می‌توان حس کرد. مردمانِ خسته مثله شدگانی از عشق یا بی‌عشقی نا‌مهربان با هم غنی نامهربان با غنی و فقیر با فقیر. ترسیده‌ایم. نظام آموزشی آموخته‌مان که همه برنده‌ایم از شکست‌ها و خودکشی‌ها نگفت[…]

یک جایی می رسد

یک جایی می رسد – یک جایی آدم قید احساسش را می زند

یک جایی می رسد – شعر یک جایی آدم قید احساسش را می زند  -چارلز بوکوفسکی   یک جایی می رسد که آدم دست به خودکشی می زند نه اینکه یک تیغ بردارد رگش را بزند نه قید احساسش را می زند   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: من از کجا پند از کجا، باده بگردان[…]

آسمان به زمین بیاید

آسمان به زمین بیاید – وقتی از شعر سرودن دست میکشم

آسمان به زمین بیاید – شعر وقتی از شعر سرودن دست میکشم – تس گالاگر   آسمان به زمین بیاید، یا زمین به آسمان مهم نیست وقت تا زدن لباس‌ها، هنوز یک زنم زنی که کارهای عالم روی سرش ریخته. آستین‌های پیراهنش را روی هم می‌گذارم، هیچ چیز نمی‌تواند این ملایمت میان ما را از[…]

رو میکنم به چشم‌ انداز کوه

رو میکنم به چشم‌ انداز کوه

شعر رو میکنم به چشم‌ انداز کوه – تس گالاگر   رو میکنم به چشم‌ انداز کوه تا هرس کنم شاخ‌ های جوان را تا برف را بهتر ببینم بر کوه . سر بلند می‌ کنم به‌ ناگاه اره در دست در نوک شاخه آشیانه‌ای تنیده است از آن می‌ گذرم آن یکی را هم[…]

در هوای آفتابی خانه به تاریکی میل دارد

در هوای آفتابی خانه به تاریکی میل دارد

شعر در هوای آفتابی خانه به تاریکی میل دارد – تس گالاگر   در هوای آفتابی خانه به تاریکی میل دارد چه سایه پناه است خانه‌ ام از نور است بسیار دوستش دارم که دلم نمی‌ آمد . مثل ماهی بودم در آب کم‌عمق می‌خوابم بعد مثل تیر نقره ‌ای در فضای نقره ‌ای می‌گذرد[…]

حتی پرندگان نیز، یکدیگر را یاری می رسانند

حتی پرندگان نیز، یکدیگر را یاری می رسانند – مختصر دعوتی با لحن آرام

حتی پرندگان نیز، یکدیگر را یاری می رسانند – شعر مختصر دعوتی با لحن آرام – تس گالاگر   حتی پرندگان نیز، یکدیگر را یاری می رسانند… بیا نزدیک تر، نزدیک تر… یاریم کن تا بوسه ات برچینم. مترجم: رضا رضوانی بروجنی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: آنگاه که کسی در اندیشه توست بخت این[…]

تو به نور اختر باور داری

تو به نور اختر باور داری

شعر تو به نور اختر باور داری – ران وییلیس   تو به نور اختر باور داری که به دیدگان مهرورزان و سخن­وران، دست نمی‌­تواند یازید؟ تو به مردمان شوریده سر باور داری؟ و به پروازی فراتر از سایه­‌ی خود که نشاید به خاک، دست یابد؟ شاید که گوشه­‌ای نانوشته از قلبم را لمس کرده­‌ای[…]

میگویند تنها یک آسمان هست

میگویند تنها یک آسمان هست

شعر میگویند تنها یک آسمان هست – ران ویلیس   میگویند تنها یک آسمان هست، اما چهار گوشه‌ی آسمانم را نگاه کردم و نبودی. حتما آسمان‌های دیگری هم هستند.   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: هاتفی گفت که ابرام بنه _ بانگ هاتف هم دانهٔ امید به خرمن ماند – 94 دلبرا پیش وجودت همه خوبان[…]

حالا پیاده رو خالی ست

حالا پیاده رو خالی ست – رد پاهایی بارانی

حالا پیاده رو خالی ست – شعر رد پاهایی بارانی – ران ویلیس   حالا پیاده رو خالی ست نیمکت آشنای پارک خالی ست حال آنکه ، تمام شوری که عمری داشتم رد پاهایی بارانی بود.   مترجم: فائزه پورپیغمبر   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: باد خزان وزان شد از وقتی که عاشق شدم ای[…]

شعر حکایت می کرد

شعر حکایت می کرد

شعر حکایت می کرد – ران ویلیس   شعر حکایت می کرد که نور چگونه به سیاهی و سیاهی چگونه به نور بدل می شود در چشمانت. شعر حکایت می کند در هر صبح ِ شکفته وقتی هنوز خفته بودی من چگونه مثل باد دست بر گیسوانت می کشیدم. از بوسه ای می گوید که[…]

روزی، روزگاری انگاشتم

روزی، روزگاری انگاشتم – اینک سکوتی هستم

روزی، روزگاری انگاشتم – شعر اینک سکوتی هستم – ران ویلیس   روزی، روزگاری انگاشتم که صدایی هستم و پنداشتم که دنیایی را دگرگون می‌سازد اینک سکوتی هستم که مرا دگرگون می‌سازد. مترجم: فائزه پورپیغمبر   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: آنگاه که کسی در اندیشه توست بخت این کند که رای تو با ما یکی[…]

ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ

ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ

شعر ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ – ران ویلیس   ﺩﯾﻮﺍﺭﻫﺎ ﻓﺮﻭ ﻣﯽ ﺭﯾﺰﻧﺪ ﻭ ﺗﻮ ﺁﻧﻬﺎ ﺭﺍ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﯽ ﺩﻧﯿﺎ ﺩﮔﺮﮔﻮﻥ ﻣﯽ ﺷﻮﺩ ﻭ ﺗﻮ ﺁﻥ ﺭﺍ ﺣﺲ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﯽ ﻣﻦ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺁﻣﺪﻩ ﺍﻡ ﺁﯾﺎ ﺑﻪ ﻧﺰﺩ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺭﺳﯿﻢ ﺗﻮ ﮐﻪ ﺑﺴﯿﺎﺭ ﺳﺮﯾﻊ ﺗﺮ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺩﺭ ﺣﺮﮐﺘﯽ ﺁﯾﺎ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﻢ ﺗﻮ ﺭﺍ[…]

عشق معنای شعر است

عشق معنای شعر است – عشق شعر رویا هاست

عشق معنای شعر است – شعر عشق شعر رویا هاست – سوزان پولیس شوتز   عشق معنای شعر است الهام رویاهاست هیجان رقص است موسیقی آوازهاست عشق شور و شوق روح است احساس قلب است عشق شعر رویاهاست رقص آوازهاست و روح قلب هاست   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: من از یاد میبرم آن مصر[…]

صبحگاهان وقتی آفتاب در حال روشن کردن روز است

صبحگاهان وقتی آفتاب در حال روشن کردن روز است

شعر صبحگاهان وقتی آفتاب در حال روشن کردن روز است – سوزان پولیس شوتز   صبحگاهان وقتی آفتاب در حال روشن کردن روز است من بیدارم و اولین فکرم تویی شبانگاهان در تاریکی به درختان خیره می شوم که چون سایه هایی در مقابل ستارگان خاموش قد کشیده اند مجذوب این آرامش مطلق می شوم[…]

چند صباحی است تو را ندیده ام

چند صباحی است تو را ندیده ام – دوستی دیرپا

چند صباحی است تو را ندیده ام – شعر دوستی دیرپا – سوزان پولیس شوتز   چند صباحی است تو را ندیده ام ولی بارها و بارها به تمام حالات تو اندیشیده ام چند روزی است که با تو سخنی نگفته ام ولی بسیار و بسیار صدای افکارت را شنیده ام نیازی نیست که دوستان[…]

تو عشق من هستی

تو عشق من هستی

شعر تو عشق من هستی – سوزان پولیس شوتز تو عشق من هستی تمام افکارم را درک می کنی کارهایم را درک می کنی با تو بودن شادی آور است پر از هیجان هستی نیرومند مهربان باهوش راستگو با احساس و خلاق تو همانی که زندگیم را به دستانش می سپارم تو همانی که می[…]

آنگاه که کسی در اندیشه توست

آنگاه که کسی در اندیشه توست

شعر آنگاه که کسی در اندیشه توست – سوزان پولیس شوتز   آنگاه که کسی در اندیشه توست گفتن آسانتر است شنیدن آسانتر است بازی کردن آسانتر است کار کردن آسانتر است آنگاه که کسی در اندیشه توست خندیدن آسانتر است   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: عادت ها می توانند انسان را نابود کنند روزی‌ست[…]

عشق برترین احساس

عشق برترین احساس – عشق دلیل زندگی است

عشق برترین احساس – شعر عشق دلیل زندگی است – سوزان پولیش سوتز   عشق برترین احساس اشتیاقی عالم‌گیر نیرویی بس عظیم و شوری شگفت‌انگیز است عشق دوری جستن از آزردنِ دیگری دوری جستن از شکلِ دل‌خواهِ خود دادن به او دوری جستن از تسلط بر او و دوری جستن از فریب دادنِ اوست عشق[…]

همیشه می پنداشتم

همیشه می پنداشتم

شعر همیشه می پنداشتم – سوزان پولیس شوتز   همیشه می پنداشتم که عشقی همانند عشق ما را تنها در رویاها می توان یافت در گذاشته نمی خواستم هیچ کس کاملاً مرا بشناسد حالا می بینم به تو چیزهایی را از خود می گویم که مدت ها بدان ها فکر نکرده ام چرا که می[…]

هر روز در فکر تو هستم

هر روز در فکر تو هستم

 شعر هر روز در فکر تو هستم – سوزان پولیس شوتز   هر روز در فکر تو هستم گر چه آن قدر که می خواهم به تو نامه نمی نویسم یا تلفن نمی کنم هر روز در فکر تو هستم گاه در فکرِ خاطره ای که با تو داشته ام و گاه در رویاهایم برای[…]

به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری

به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری

شعر به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری – سوزان پولیس شوتز به من از آن بگو که توان گفتنش به دیگری را نداری با من بخند حتی آن گاه که احساس حماقت می کنی با من گریه کن آن گاه که در اوج پریشانی هستی تمام زیبایی های زندگی[…]

تو آن جایی و من اینجا

تو آن جایی و من اینجا

شعر تو آن جایی و من اینجا – سوزان پولیس شوتز   تو آن جایی و من اینجا در این فکر که تا چه حد دوستت دارم در این فکر که تا چه حد برایم با ارزشی در این فکر که تا چه حد دلتنگ توئم تو آن جایی و من اینجا در این فکر[…]

به پیرامون خود مینگرم

به پیرامون خود مینگرم – عشق تنها دلگرمی ماست

به پیرامون خود مینگرم – شعر عشق تنها دلگرمی ماست – سوزان پولیس شوتز   به پیرامون خود مینگرم و درختان پر ازشکوفه را میبینم غروب صورتی رنگ و کودکان خندان وپرنشاط را به پیرامون خود مینگرم و مردمی را هم می بینم که از جنگ هسته ای میگویند ودر شگفتی فرو میروم که چگونه[…]

نمی خواهم تو را عوض کنم

نمی خواهم تو را عوض کنم

شعر نمی خواهم تو را عوض کنم- سوزان پولیس شوتز   نمی خواهم تو را عوض کنم خود تو بسیار بهتر از منی می دانی چه به صلاح توست نمی خواهم تو نیز مرا عوض کنی از تو می خواهم من را همان گونه که هستم بپذیری و به من احترام بگذاری این چنین می[…]

دیگر تحمل دوری از تو را ندارم

دیگر تحمل دوری از تو را ندارم

شعر دیگر تحمل دوری از تو را ندارم – سوزان پولیس شوتز   دیگر تحمل دوری از تو را ندارم نمی دانی که چه قدر دلم برایت تنگ شده است تک تک روزها را پشت سر می گذارم کارهایم را به انجام می رسانم آن گاه که باید لبخند می زنم حتی گاه قهقهه می[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»