مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس – شعر مرا تنگ درآغوش بگیر – ژاک پره ور مرا تنگ در آغوش بگیر و ببوس بوسه ای طولانی حالاببوس مرا که فردا دیر است زندگی همین لحظه هاست همه چیز از جریان خواهد ایستاد از گرما ، از سرما منجمد می شود ، خاموش می[…]
بایگانی دسته بندی: ژاک پره ور
بیامان بر برست باران می بارید – شعربه یاد آور باربارا – ژاک پره ور به یاد آور باربارا بیامان بر ” برست ” باران میبارید آن روز و تو خندان قدم میزدی شکوفا شادان خیس زیرِ باران به یاد آور باربارا بیامان بر ” برست ” باران میبارید و من در خیابانِ ” سیم[…]
دلپذیر و خطیر رخسارِ عشق – شعر رخسار عشق – ژاک پرهور دلپذیر و خطیر رخسارِ عشق شبی بر من نمایان شد از پسِ روزی بس بلند پنداری تیراندازی بود با کماناش یا نوازندهای با کمانچهاش نمیدانم هیچ نمیدانم تمام آنچه میدانم این است که به من زخم زد شاید با پیکانی شاید با[…]
با قلب اش می گوید بله – شعر با حرکتِ سر می گوید – ژاک پره ور با حرکتِ سر می گوید نه با قلب اش می گوید بله به هر چه که دوست دارد می گوید بله به معلم می گوید نه از جایش بلند می شود هر چه سوال است از او می[…]
تا بقیه بدونن – شعر ما باید خوشبخت بشیم – ژاک پره ور ما باید خوشبخت بشیم، تا بقیه بدونن خوشبختی هم وجود داره! پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر اگر بهشتی وجود داشته باشد ای. ای. کامینگز شعر شعری را اگر فهمیدی …مارک استرند شعر مطرب لنگستون هیوز شعر عیسای مسیح لنگستون هیوز[…]
آن روزهای خوش – شعر آه که چقدر دوست دارم تا به یاد آری – ژاک پره ور آن روزهای خوش را که با هم دوست بودیم زندگی آن روزها روشن تر بود و خورشید گرم تر از امروز برگ های خشک جاروب شد خاطرات و افسوس ها نیز و باد شمال آن ها[…]
می خواهم یک میلیارد بار بمیرم – میخواهم بمیرم – ژاک پره ور می خواهم بمیرم می خواهم یک میلیارد بار بمیرم و در جهانی برخیزم که همسایگان یکدیگر را بشناسند و مردم همه رنگ ها را دوست بدارند می خواهم در جهانی برخیزم که عشق به قیمت لبخند باشد مردان نَمیرند زنان نگریند[…]
مادر مىبافه پسر مىجنگه – شعر مادر مىبافه – ژاک پره ور مادر مىبافه پسر مىجنگه به نظر مادره اين وضع خيلى طبيعيه. – پدره چى؟ اون چيكار مىكنه؟ – پدره كار مىكنه: زنش مىبافه پسرش مىجنگه خودش كار مىكنه به نظر پدره اين وضع خيلى طبيعيه. – خب، پسره چى؟ پسره اوضاعو چه جور[…]
با این گلهای تازهچین – شعر اینجا در چه کاری دخترک – ژاک پره ور این جا در چه کاری دخترک با این گلهای تازهچین؟ این جا در چه کاری دوشیزه با این گلها، گلهای رو در پژمردگی؟ این جا در چه کاری بانوی زیبا با این گل های خشکیده؟ این جا در چه[…]
از یادت نبردهایم – شعر ما که عشق آشناییم – ژاک پره ور ما که عشق آشناییم از یادت نبردهایم تو هم از یادمان مبر جز تو در عرصهی خاک کسی نداریم مگذار سرد شویم هر روز و از هرکجا که شد نشانهای از حیات به ما ده دیرتر از کنج بیشهای در جنگل[…]
با این كلید آغشته به خون – كجا میروى زندان بان زیبا – ژاک پره ور كجا مى روى زندان بان زیبا با این كلید آغشته به خون؟ – مى روم آن را كه دوست مى دارم آزاد كنم اگر هنوز فرصتى به جاى مانده باشد. آن را كه به بند كشیده ام از[…]
لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم – شعر با لبهای تو دیگر نیازی به کلمه نخواهم داشت – ژاک پره ور لبهایت را بیشتر از تمامی کتاب هایم دوست می دارم چرا که با لبان تو بیش از انکه باید بدانم ، می دانم. لبهایت را بیشتر از تمامی گل[…]
جلوی در کارخانه کارگر ناگهان ایستاد – شعر رییس – ژاک پره ور جلوی در کارخانه کارگر ناگهان ایستاد هوای خوش گوشهی کت او را کشید و چون رو برگرداند و به خورشید نگاه کرد که تمام سرخ و تمام گرد درآسمان سربی خود لبخند میزد چشمک زد خیلی خودمانی بگو ببینم رفیق، خورشید[…]
امروز چه روزى است؟ شعر نمی دانیم عشق چیست – ژاک پره ور امروز چه روزى است؟ ما خود تمامى روزهاییم اى دوست ما خود زندگی ایم به تمامى اى یار یکدیگر را دوست می داریم و زندگى می کنیم زندگى می کنیم و یکدیگر را دوست می داریم و نه می دانیم زندگى[…]
مهربان ودهشتناک سیمای عشق – این زخم عشق چه می سوزد – ژاک پره ور مهربان و دهشتناک سیمای عشق شبی ظاهر شد بعد بلندای یک روز بلند گویا کمانگیری بود با کمانش و یا نوازنده ای با چنگش دیگر نمی دانم هیچ دیگر نمی دانم تنها می دانم بر من زخم زده بر[…]
سه کبریت، یک به یک در شب روشن شد – شعر زمانی که تو را در میان بازوانم گرفته ام – ژاک پره ور سه کبریت ، یک به یک در شب روشن شد اولی برای دیدن تمامی صورت تو دومی برای دیدن چشمانت سومی برای دیدن لبانت و بعد تاریکی غلیظ برای اینکه[…]
رفتم راستهى پرندهفروشها – شعر برای تو ای یار – ژاک پره ور رفتم راستهى پرندهفروشها و پرندههایى خریدم براى تو اى یار رفتم راستهى گلفروشها و گلهایى خریدم براى تو اى یار رفتم راستهى آهنگرها و زنجیرهایى خریدم زنجیرهاى سنگینى براى تو اى یار بعد رفتم راستهى بردهفروشها و دنبال تو گشتم اما[…]
دیوان و پریان بادها و جزر و مد – شعر ریگهای روان – ژاک پره ور دیوان و پریان بادها و جزر و مد در دور دست تازه دریا واپس نشسته و تو همچون گیاهى آبى که باد به ملایمت نازش کرده است بر ماسههاى بستر برمىانگیزى به رؤیا دیوان و پریان بادها و جزر[…]
هزاران هزاران سال کافی نیست – شعر باغ – ژاک پره ور هزاران هزاران سال کافی نیست برای گفتن از لحظهی شیرین جاودانهگی همان جایی که در آغوش گرفتیام همان جایی که در آغوش گرفتمات آنی غرق در پرتو زمستان در پارک مونسوری پاریس در پاریس روی زمین زمینی که ستارهایست… مترجم: اعظم کمالی[…]
این عشق بسیار خشن بسیار شکننده – شعر این عشق – ژاک پره ور این عشق بسیار خشن بسیار شکننده بسیار نرم بسیار نومید این عشق زیبا چون روز و زشت چون زمان وقتی که زمانه بد است این عشق بسیار واقعی این عشق بسیار زیبا تا این اندازه شاد تا این اندازه خجسته و[…]