من نخواستم – شعر من نخواستم – فدریکو گارسیا لورکا من نخواستم نخواستم که سخنی با تو بگویم در چشمانت دو درخت جوان دیدهام که دیوانه از نسیم از طلا و خنده تکان میخوردهاند من نخواستم نخواستم که سخنی با تو بگویم پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر آهنگ عزا – ویستان هیو ادن […]
شعر اسپانیا
چه دلپذیر است – شعر گناه – فدریکو گارسیا لورکا چه دلپذیر است اینکه گناهانمان پیدا نیستند وگرنه مجبور بودیم هر روز خودمان را پاک بشوییم شاید هم میبایست زیر باران زندگی میکردیم و باز دلپذیر و نیکوست اینکه دروغهایمان شکلمان را دگرگون نمی کنند چون در اینصورت حتی یک لحظه همدیگر را به[…]
می خواهم رویای سیب ها را بخوابم – فدریکو گارسیا لورکا می خواهم رویای سیب ها را بخوابم پا پس بکشم از همهمهی گورستانها. میخواهم رویای کودکی را بخوابم که روی آبهای آزاد قلباش را تکهتکه میکرد. نمیخواهم دوباره بشنوم که مردهها خونریزی ندارند، که دهانهای پوسیده هنوز تشنه آب هستند. میخواهم نه از شکنجه علف[…]