سری داره پر از قصه عمه سو – قصههای عمه «سو» – لنگستون هیوز سری داره پر از قصه عمه سو دلی داره دلّادَلّ ِ غُصه عمه سو. شبای تابسّون جلو خونه رو ایوون بچه سیاپوسی رُ میچسبونه به سینهش و براش قصه میگه عمه سو. بردههای سیا که زیر تیغ ِ آفتاب کار[…]
بایگانی دسته بندی: لنگستون هیوز
نیگا کردم و اون بابایی رُ دیدم – شعر کی جز خدا – لنگستون هیوز نیگا کردم و اون بابایی رُ دیدم که «قانون» صداش میکنن. داشت از ته خیابون یه راس میاومد طرف من. از سرم گذش که یا خودم سرد و مرده وَلُو شدهم رو زمین یا طرف زده کشتهتم ــ یه قتل[…]
به تموم بازموندههای من بگین – شعر بیداری – لنگستون هیوز به تموم بازموندههای من بگین تو عزام قرمز تنشون کنن، چون هیچ معنایی وجود نداره تو قضیهی مردن من. مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر غیر قابل چاپ لنگستون هیوز شعر عیسای مسیح لنگستون هیوز شعر مرا دوست بدار اندکی ولی[…]
در نعرهخیز توفان عالم کر از هیاهو – شعر درد غریب – لنگستون هیوز در نعرهخیز توفان عالم کر از هیاهو، دردی غریب با زن میگفت: ــ زیر باران بیسرپناه خوشتر! در نیزهبار خورشید تفسیده آتش از آب، رنجش به طعنه میگفت: ــ گرمای سخت ِ سوزان از سایهگاه خوشتر! در چارچار سرما که[…]
اگه دلی از طلا میداشتم – شعر آواز سیاه ِ متفاوت – لنگستون هیوز اگه دلی از طلا میداشتم مث بعضیا که میشناسم آبش میکردم و با پولش راهی ِ شمال میشدم. اما طلا که شوخیه، سُربیام نیس دل من. از خاک رُس کهنه و خُلَص جئورجیاس و واسه همینم قرمز ِ خونیس دل[…]
اون دور دورای جونوب، تو دیکسی – آواز دختر سیاه – لنگستون هیوز اون دور دورای جونوب، تو دیکسی (دل پاره پارهی من) به درخت ِ سر ِ یه چارراه خاطر خوای سیاه ِ جوونَمو دار میزنن. اون دور دورای جونوب، تو دیکسی (تو هوا، یه تن ِ کوفتهی کبود) از عیسا ــ خدای[…]
آه، جریان ستارهگان بر فراز – شعر ستارهگان – لنگستون هیوز آه، جریان ستارهگان بر فراز خیابانهای هارلم، آه، شب، که نفس کوچک نسیان است. شهری بنا میشود با آواز مادری. شهری خواب میبیند با لالایش. دست برآر و ستارهیی بردار، پسر ِ تاریک. بیرون از نفس کوچک نسیان که شب است تو فقط[…]
فقط یه خیل ِ سیا رُ – شعر پنبه چینها – لنگستون هیوز فقط یه خیل ِ سیا رُ میرونن تو مزرعه که سینهی خاکو بشکافن، بکّارن و بیل بزنن تا پَمبه محصول بده. پَمبه رُ که ویجین کردیم و کار که تموم شد، اربابه پولارُ بالا میکشه و نم پس نمیده. گدا و[…]
چون نیشم به خنده وازه – شعر مطرب – لنگستون هیوز چون نیشم به خنده وازه چون گلوم پُر ِ آوازه، فکرشم نمیکنی چه رنجی میبرم بعد ِ این همه سال که دَردَمو پنهون کردهم. چون نیشم به خنده وازه زاری ِ جونمو نمیشنوی. چون پاهام تو رقص چالاکه نمیدونی که حسابم با زندهگی پاکه.[…]
سر یه رویای جور دیگه چی میاد – شعر هارلم – لنگستون هیوز سر یه رویای جور دیگه چی میاد؟ مث ِ کیشمیش زیر آفتاب میخشکه؟ یا مث ِ یه زخم سیم میکشه و چرکابهش راه میافته؟ یا مث ِ گوشتی که بگنده تعفنش عالمو ورمیداره؟ یا مث ِ مربا روش شیکَرَک میبنده؟ شاید[…]
رهروان ِ سپیدهدمان و بامدادانیم – شعر – لنگستون هیوز رهروان ِ سپیدهدمان و بامدادانیم رهروان ِ خورشیدها و سحرگاهانیم. نه از شبمان پرواییست نه از روزگاران غمزده و نه از ظلمات ما را که رهروان خورشیدها و سحرگاهانیم. مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر آزادی لنگستون هیوز شعر آواز کریستینا[…]
تو ای سیاه ِ زیبا ای سیاه ِ تنها – شعر ترانه – لنگستون هیوز تو ای سیاه ِ زیبا ای سیاه ِ تنها سینهات را در آفتاب عریان کن، از روشنی مهراس تو که فرزند شبی. آغوشت را به تمامی بر زندهگی بگشای در نسیم درد و رنج به چرخ آی رو سوی[…]
نه ساعتی بر دیوار است و نه زمانی – شعر پایان – لنگستون هیوز نه ساعتی بر دیوار است و نه زمانی. سایهیی نمیجنبد از سپیدهدمان تا شامگاه بر کف سلول. نه نوری هست نه حتا ظلماتی.ــ بیرون ِ در دیگر دری نیست. مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر یه سیام من[…]
سیاهان دلپذیر و رامند – شعر هشدار – لنگستون هیوز سیاهان دلپذیر و رامند بردبار و فروتن و مهربانند، الحذر از روزی که شیوه دگر کنند! نسیم بر گسترهی پنبهزاران هموار میوزد، الحذر از روزی که درخت از ریشه برکنند! مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر یه سیام من لنگستون هیوز شعر[…]
یههو ازهم واکنم بازوهامو – شعر گونهگونیها رویا – لنگستون هیوز یههو از هم واکنم بازوهامو یه جا تو آفتاب، واسه چرخیدن و رقصیدن تا تموم شدن روز سفید. اون وخ تو غروب ِ خُنک بِلمم زیر یه درخت بلند تا شب به ناز از راه بیاد تاریک مث خودم ــ اینه رویام. بازوهامو یههو[…]
آزادی به شیکَرَکی میمونه – شعر آزادی – لنگستون هیوز آزادی به شیکَرَکی میمونه رو شیرینی ِ بیدَنگ و فَنگی که مال ِ یه بابای دیگهس. تا وختی ندونی شیرنی رُ چه جور باس پخت همیشه همین بساطه که هس. مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر یه سیام من لنگستون هیوز شعر[…]
به بچهم گفتم: سخت نگیر بچه – شعر مثل آوازها – لنگستون هیوز به بچهم گفتم: ــ سخت نگیر بچه! گُف: ــ نمیتونم نمیتونم حتماً باس برم. سفرهای خاصّی هس تو رویاهایی از یه قماش دیگه. لولو به لئونارد گف: ــ یه انگشتر الماس میخام. لئونارد به لولو گف: ــ کوفت هم گیرت نمیاد! از[…]
در بُن و برمینگهایم کیپتان – شعر پرسش و پاسخ – لنگستون هیوز ــ در بُن و برمینگهایم کیپتان و آتلانتا ژوهانسبورگ و واتز گرد بر گرد زمین به مبارزه برخاستن و جنگیدن و بر خاک افتادن… چرا؟ ــ برای فراچنگ آوردن دنیا. ــ جُستن و امید بستن و به انتظار نشستن… برای چه؟ ــ[…]
سرود زمین است این که میسرایم و – شعر سرود زمین – لنگستون هیوز سرود زمین است این که میسرایم و دیری چشم انتظار سرود زمین بودهام من. سرود بهار است این که میسرایم و دیری چشم انتظار سرود بهار بودهام من بنیرو، همچون جوانههای گیاهی تازه بنیرو، همچون شکفتن شکوفههای درختی. بنیرو، همچون نخستین[…]
روزگار خوش گذشتم گذشته – شعر درخت سبز کوچولو – لنگستون هیوز روزگار خوش گذشتم گذشته. این جور به نظر میاد. هیچی تو این دنیا واسهی همیشه نمیپاد. زمونی بازی میکردم تا جایی که پاک از پا درآم حالا پیری و درموندهگی ورق سیاه کشیده برام چش میندازم به جاده و اون ته چشام یه[…]
جونوب تمبل خندون – شعر جونوب – لنگستون هیوز جونوب تمبل خندون با اون پک و پوز ِ غرق ِ خون، جونوب با اون صورت آفتابسوخته و دهن ِ گاله با زور ِ گاب و مُخ ِ گوساله. جونوب سبکسر که خاکستر ِ آتیش خاموشو چنگ میزنه پی استخون سوختهی کاکاسیا. پَمبه و ماه گرما[…]
آی غول ِ چُرتالو! یه مدت لمیده بودی – شعر آفریقا – لنگستون هیوز آی غول ِ چُرتالو! یه مدت لمیده بودی. حالا دارم صاعقه رُ میبینم و تندرو تو لبخندت. حالا من ابرای توفانی رُ میبینم و آسمون غرمبه و معجزه و شگفتی ِ تازه رُ تو اون چشای بیدارت. هر قَدَمت جهش تازهیی[…]
بارش باران نقرهوار – شعر با بارش باران نقرهوار – لنگستون هیوز بارش باران نقرهوار حیاتی تازه پدید آرد دگربار. سبزه سرسبز سربر زند و گلها سر بردارند. بر سرتاسر صحرا شگفتی دامن گسترد، شگفتی ِ حیات شگفتی ِ حیات شگفتی ِ حیات. با بارش باران نقرهوار پروانهها برمیافرازند بالهای ابریشمین را به فراچنگ آوردن[…]
تنها مث باد رو علفای صحرا – شعر تنها – لنگستون هیوز تنها مث باد رو علفای صحرا. تنها مث بطری مشروب واسه خودش تک و تنها وسط میز. ویرونه هر کسی بهتر از هیچ کسه. تو این گرگ و میش بیحاصل حتا مار که وحشتو رو زمین میپیچونه و میغلتونه به ز هیچکیه تو[…]
معنی ِ خاک چون معنی ِ آسمان – شعر سرانجام – لنگستون هیوز معنی ِ خاک چون معنی ِ آسمان سرانجامی گرفت.ــ برخاستیم به رودخانه رفتیم آب سیمگون را لمس کردیم خندیدیم و در آفتاب تن شستیم. روز برای ما به هیاءت توپ درخشندهیی درآمد از نور تا با آن بازی کنیم، غروب توری[…]
صخرهها و ریشههای سرسخت درختها – شعر آواز – لنگستون هیوز صخرهها و ریشههای سرسخت درختها دیوارههای سربرافراشتهی کوهها چیزهای نیرومندی است تا دستهایم را بر آنها استوار کنم. بخوان ای عیسا! آواز چیز نیرومندی است. هر وقت زندهگی خاطر مادرم را میآزرد میشنیدم که میخواند: «یه روز کالسکهمو سوار میشم…» شاخهها از ریشههای پُر[…]
صابخونه، صابخونه سقف چیکه – شعر ترانهی صابخونه – لنگستون هیوز صابخونه، صابخونه سقف چیکه میکنه، اگه یادت باشه هفتهی پیشم اینو بت گفتم. صابخونه، صابخونه این پلهها دخلشون اومده، تعجبه که چطور خودت وقتی ازشون میری بالا کله پا نمیشی! ده دلار از پیش بت بدهکارم و موعد پرداخت ده دلار دیگهم رسیده؟[…]
هر کجا که باشد برای من – شعر هیچ تفاوتی نمیکند – لنگستون هیوز هر کجا که باشد برای من یکسان است: در اسکلههای سییرالئون در پنبهزارهای آلاباما در معادن الماس کیمبرلی در تپههای قهوهزار هائیتی در موزستانهای برکلی در خیابانهای هارلم در شهرهای مراکش و طرابلس سیاه استثمار شده و کتک خورده و[…]
یادت نره مرگ طبلیه که یه بند صداش بلنده – شعر طبل – لنگستون هیوز یادت نره مرگ طبلیه که یه بند صداش بلنده تا اون کرم آخریه بیاد و به صداش لبیک بگه، تا اون ستاره آخریه خاموش شه تا اون ذره آخریه دیگه ذره نباشه تا دیگه زمونی تو کار نباشه تا[…]
ما، خیل ِ ناامیداییم – شعر ولگردها – لنگستون هیوز ما، خیل ِ ناامیداییم خیل ِ بیفکر و غصهها خیل ِ گشنهها که هیچی نداریم وصلهی شیکممون کنیم جایی نداریم کَپَهمونو بذاریم. ما جماعت ِ بیاشکاییم که گریه کردنم ازمون نمیاد! مترجم: احمد شاملو پیشنهاد ویژه برای مطالعه: شعر بگذار این وطن دوباره[…]
- 1
- 2