آموزش‌های ویدیویی

هاینریش هاینه

در چشم غم‌زده اشکی نیست

در چشم غم‌زده اشکی نیست

شعر در چشم غم‌زده اشکی نیست – هاینریش هاینه   در چشم غم‌زده اشکی نیست آن‌ها پشتِ دستگاهِ بافندگی نشسته‌اند و دندان‌های به‌هم‌فشرده‌ی‌شان را نشان می‌دهند: آلمان، ما کفنت را می‌بافیم، درونش نفرین ِ سه‌لایه را می‌بافیم ما می‌بافیم، ما می‌بافیم! نفرین بر خدایی که بر او نماز گزاردیم در سرمای زمستان و در قحطی[…]

آه دوباره همان چشم ها

آه دوباره همان چشم ها

شعر آه دوباره همان چشم ها – هاینریش هاینه   آه دوباره همان چشم ها که زمانی مرا چنان عاشقانه سلام می داد و دوباره همان لبها که زندگی ام را شیرین می کرد و دوباره همان صدا صدایی که زمانی چنان مشتاقانه می شنیدم اش فقط من همان نیستم که بودم به خانه بازگشته[…]

وقتی مرا با مهربانی به آغوش کشیدی

وقتی مرا با مهربانی به آغوش کشیدی

وقتی مرا با مهربانی به آغوش کشیدی – هاینریش هاینه   وقتی مرا با مهربانی به آغوش کشیدی ، روح من به آسمان پرواز کرد . اجازه دادم تا روح تو نیز به پرواز در آید و همزمان شهد شیرین لبانت را مکیدم ….     پیشنهاد ویژه برای مطالعه: هر که می بینی تو[…]

آه که تو به تمامی به فراموشی سپردی

آه که تو به تمامی به فراموشی سپردی

شعر آه که تو به تمامی به فراموشی سپردی – هاینریش هاینه   آه که تو به تمامی به فراموشی سپردی که روزگار درازی من مالک قلبت بودم . دلکت چه شیرین، خطاکار و کوچک بود ! از این شیرین تر و خطاکارتر نمی توان یافت ! آه که تو عشق و اندوهی را به[…]

اگر گل ها، گل های زیبا می دانستند

اگر گل ها، گل های زیبا می دانستند

شعر اگر گل ها، گل های زیبا می دانستند – هاینریش هاینه   اگر گل ها، گل های زیبا می دانستند که چه زخمی بر دلم نشسته ، همراه من می گریستند تا دردم را درمان کنند. اگر بلبل ها می دانستند که دلم چه بار غمی دارد نغمه ای مستانه سر می دادند ،[…]

آن که نخستین بار عشق می ورزد

آن که نخستین بار عشق می ورزد

شعر آن که نخستین بار عشق می ورزد – هاینریش هاینه   آن که نخستین بار عشق می ورزد هر چند کام نگیرد، باز هم خداست. ولی آن که دومین بار عشق ناکام ورزد، دیوانه است. منِ دیوانه، عشق می ورزم دگر بار، بی عشق متقابل . خورشید، ماه و ستارگان می خندند و من[…]

نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نمی کند

نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نمی کند 

شعر نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نمی کند – هاینریش هاینه   نامه ای که نوشته ای هرگز نگرانم نمی کند گفته ای بعد از این دوستم نخواهی داشت اما، نامه ات چرا اینقدر طولانی است؟ تمیز نوشته ای، پشت و رو و دوازده برگ این خودش یک کتاب کوچک است هیچ کس[…]

هر دو به هم عشق می ورزیدند

هر دو به هم عشق می ورزیدند – هردو عاشق هم بودند

هر دو به هم عشق می ورزیدند – شعر هردو عاشق هم بودند – هاینریش هاینه   هر دو به هم عشق می ورزیدند، اما هیچ یک را یارایِ اعتراف آن به دیگری نبود چه دشمن خو، به هم می نگریستند و بر آن بودند از عشق درگذرند عاقبت از هم جدا شدند و تنها،[…]

داغی تابستان برگونه هایت

داغی تابستان برگونه هایت – تو تغییر خواهی کرد

داغی تابستان برگونه هایت – تو تغییر خواهی کرد – هاینریش هاینه   داغی تابستان برگونه هایت و زمستان سرد بر قلب کوچکت نشسته است تو تغییر خواهی کرد عزیزم زمستان بر گونه هایت و تابستان به قلبت خواهد آمد   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: در مدح منوچهر شروان شاه برای بستن سد باقلانی –[…]

سالها از پی هم می گذرند

سالها از پی هم می گذرند

شعر سالها از پی هم می گذرند – هاینریش هاینه   سالها از پی هم می گذرند هر سال دریغ از سال قبل عشق هیچ گاه رهایم نمیکند و تو در قلب من جای داری کاش تنها یک بار میدیدمت در برابرت زانو میزدم و جان به لب رسیده میگفتم بانو ، من عاشق شما[…]

دلیل بازگشت وجه