آموزش‌های ویدیویی

فریدریش نیچه

ای باد جنوب، که ابرها را کنار می‌زنی

ای باد جنوب، که ابرها را کنار می‌زنی – سرودی برای رقص

ای باد جنوب، که ابرها را کنار می‌زنی – شعر سرودی برای رقص – فریدریش نیچه   ای باد جنوب، که ابرها را کنار می‌زنی، که حزن و اندوه را می‌زدایی و آسمان را صاف می‌کنی تو را که می‌غرّی، چقدر دوست دارم! آیا من و تو از یک سرچشمه نمی‌آئیم و به سرنوشتی مشترک[…]

من به خود و به قدرت دریانوردی خود اعتماد دارم

من به خود و به قدرت دریانوردی خود اعتماد دارم

شعر من به خود و به قدرت دریانوردی خود اعتماد دارم – فریدریش نیچه   من به خود و به قدرت دریانوردی خود اعتماد دارم، و می‌خواهم از اینجا به دوردست‌ها روم پهنای وسیع دریا در مقابل گسترده است و قایق «ژنوای» من به سوی آبی آسمانی رهسپار است در اطراف من، همه چیز با[…]

من از این روح‌های مردد

من از این روح‌های مردد – روح های مردد

من از این روح‌های مردد – شعر روح های مردد – فریدریش نیچه   من از این روح‌های مردد شدیداً بیزار و خسته‌ام احترام آن‌ها، تماماً برایشان شکنجه است ستایش آن‌ها، تماماً برایشان جز احساس شرم چیزی در برندارد این روح‌های سرگشته و ملتمس به من حسادت می‌ورزند کاش آن‌ها مستقیماً مرا لعنت می‌کردند و[…]

شب است

شب است – سرود شب

شب است – شعر سرود شب – فریدریش نیچه   شب است؛ اکنون چشمه‌های جوشان همه‌گی بلند آوا‌تر سخن می‌گویند. و روانم نیز، چشمه‌ای جهنده است. شب است؛ اکنون بیدار می‌شوند ترانه‌های دلدادگان و روانَم نیز نغمه‌ی دلداداده‌ای است. نا آرامی، آرام ناشدنی‌یی در من است که می‌خواهد بانگ بر آورد. آزمندی به عشق که[…]

اگر آزادانه مجال انتخابم بود

اگر آزادانه مجال انتخابم بود – خوش سلیقه

اگر آزادانه مجال انتخابم بود – شعر خوش سلیقه – فریدریش نیچه   اگر آزادانه مجال انتخابم بود، با رغبت جایی بر می‌گزیدم، در میانه‌ی بهشت؛ و ترجیحاً جلوی درگاه آن! مترجم: علی عبدالهی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: تا آن زمان که در پی بخت و اقبالی نظام دولت بهرامیان رشید الدین – ۲[…]

جهان، آرام نمی ماند

جهان، آرام نمی ماند – جهان

جهان، آرام نمی ماند – شعر جهان – فریدریش نیچه   جهان، آرام نمی ماند شب، روز روشن را دوست دارد «من می خواهم» طنین خوشی دارد؛ و خوش تر از آن «من دوست می دارم» مترجم: علی عبدالهی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: وقتی که کین و فتنه تمام است و جنگ نیست –[…]

چشم های آرام به ندرت دوست می دارند

چشم های آرام به ندرت دوست می دارند – چشم ها

چشم های آرام به ندرت دوست می دارند – شعر چشم ها – فریدریش نیچه   چشم های آرام به ندرت دوست می دارند؛ اما وقتی عاشق می شوند آذرخشی از آن ها بر می جهد هم چنانکه از گنج های طلا، آنجا که اژدهایی از حریم عشق پاسداری می کند. مترجم: علی عبدالهی  […]

دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم

دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم – به خدای ناشناخته

دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم – شعر به خدای ناشناخته – فریدریش نیچه   دیگر بار، پیش از آنگه بکوچم و نگاهم را به بالا بردوزم، دست هایم را بلند می کنم به سوی تویی که از او گریزانم و به شکوهمندی، می ستایمش در محرابی در سویدای دلم که هماره صدای او را[…]

فرا تر از آدمی و حیوان

فرا تر از آدمی و حیوان – صنوبر و آذرخش

فرا تر از آدمی و حیوان – شعر صنوبر و آذرخش – فریدریش نیچه   فرا تر از آدمی و حیوان فرا تر روئیدم، و سخن می گویم کسی را با من سخنی نیست. بس بالیدم و بس بلند چشم به راهم؛ چشم به راه چه؟ بارگاه ابر ها، بس نزدیک است به من چشم[…]

هنگامی که تابستان از کوه‌ ها بالا میرود

هنگامی که تابستان از کوه‌ ها بالا میرود – بر یخ زار

هنگامی که تابستان از کوه‌ ها بالا میرود – شعر بر یخ زار – فریدریش نیچه   هنگامی که تابستان از کوه‌ ها بالا میرود کودک با چشمان خسته و ملتهب؛ لب وا می‌کند به سخن، ما امّا تنها سخن گفتن او را می‌بینیم. نفس‌اش چون بیماری به شمار می‌افتد به شمار می‌افتد در شبِ[…]

با شوخ طبعان نیک میتوان شوخی کرد

با شوخ طبعان نیک میتوان شوخی کرد

شعر با شوخ طبعان نیک میتوان شوخی کرد – فریدریش نیچه   با شوخ طبعان نیک میتوان شوخی کرد؛ آن که غلغلکی ست به سادگی می‌توان غلقلک‌اش داد. مترجم: علی عبدالهی   پیشنهاد ویژه برای مطالعه: وصل تو کجا و من مهجور کجا ابوسعید ابوالخیر – رباعی 3 زندگی را با رغبت زیستن – اصول[…]

زندگی را با رغبت زیستن

زندگی را با رغبت زیستن – اصول زندگی

زندگی را با رغبت زیستن – شعر اصول زندگی – فریدریش نیچه   زندگی را با رغبت زیستن؛ انگاره‌ای که ناگزیری با آن در اُفتی! از این رو، می‌آموزمت که سر بر کشی! می‌آموزمت که فرونگری! اصیل ترین غرایز را تآمل، شریف می‌گرداند؛ در اِزای هر مَن عشق یک حبّه خوارشماری بر گیر! مترجم: علی[…]

دلیل بازگشت وجه