شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری

ظهر بود ابتداي خدا بود – اینجا همیشه تیه

  • ظهر بود ابتداي خدا بود – شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری

    ظهر بود

    ابتداي خدا بود

    ريگ زار عفيف

    گوش مي كرد

    حرف هاي اساطيري آب را مي شنيد

    آب مثل نگاهي به ابعاد ادراك.

    لكلك

    مثل يك اتفاق سفيد

    بر لب بركه بود.

    حجم مرغوب خود را

    در تماشاي تجريد مي شست.

    چشم

    وارد فرصت آب مي شد.

    طعم پاك اشارات

    روي ذوق نمك زار از ياد مي رفت.

    باغ سبز تقرب

    تا كجاي كوير

    صورت ناب يك خواب شيرين؟

    اي شبيه

    مكث زيبا

    در حريم علف هاي قربت !

    در چه سمت تماشا

    هيچ خوشرنگ

    سايه خواهد زد؟

    كي انسان

    مثل آواز ايثار

    در كلام فضا كشف خواهد شد؟

    اي شروع لطيف!

    جاي الفاظ مجذوب ، خالي!

     

    پیشنهاد ویژه برای سهراب سپهری:

    شعر پشت دریاها سهراب سپهری

    شعر اهل کاشانم – صدای پای آب سهراب سپهری

    شعر مسافر سهراب سپهری

    شعر ساده رنگ سهراب سپهری

    شعر نیلوفر سهراب سپهری

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    سهراب سپهری

     

    اشعار سهراب سپهری

     

    مجموعه شعر ما هیچ ما نگاه

     

    سهراب سپهری در اینستاگرام

    ظهر بود ابتدای خدا بود

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «ظهر بود/ ابتداي خدا بود/ ريگ زار عفيف/ گوش مي كرد/ حرف هاي اساطيري آب را مي شنيد» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین سهراب سپهری که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای سهراب سپهری بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «كي انسان/ مثل آواز ايثار/ در كلام فضا كشف خواهد شد؟/ اي شروع لطيف!/ جاي الفاظ مجذوب ، خالي!» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری بنویسید. اگر از شعر لذت برده‌اید، بنویسید که چرا لذت برده‌اید و اگر لذت نبرده‌اید، دلیل آن را بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    ریگ زار عفیف گوش می کرد

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی عفیف یعنی چه؟ کلمه ی عفیف به معنی کسی که از کار بد و حرام خودداری می‌کند؛ پرهیزکار؛ پارسا؛ پاکدامن است.

     

    آب مثل نگاهی به ابعاد ادراک

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی ادراک یعنی چه؟ کلمه ی ادراک به معنی درک کردن؛ دریافتن؛ پی بردن؛ فهمیدن. (اسم) قوۀ درک و فهم. [قدیمی] دستیابی به چیزی؛ رسیدن است.

     

    حجم مرغوب خود را تماشای تجرید می شست

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی مرغوب یعنی چه؟ کلمه ی مرغوب به معنی پسندیده؛ خواسته‌شده. دارای کیفیت برتر است.

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی تجرید یعنی چه؟ کلمه ی تجرید به معنی (تصوف) ترک کردن علایق و اغراض دنیوی و به طاعت و عبادت پرداختن. [قدیمی] تنهایی. [قدیمی] عاری شدن از قیود مادی است.

     

    باغ سبز تقرب تا کجای کویر

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی تقرب یعنی چه؟ کلمه ی تقرب به معنی نزدیکی جستن؛ نزدیک شدن. نزدیک بودن. خویشی و نزدیکی است.

     

    در حریم علف های قربت

    شاید برای برخی مخاطبان پرسشی به وجود آمده باشد که معنی قربت یعنی چه؟ کلمه ی قربت به معنی نزدیکی. نزدیکی در مکان و منزلت. آنچه موجب تقرب به خدا گردد از طاعت، عبادت، و کارهای نیکو است.

     

    معنی شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری

    معنی و تفسیر خودتان را از شعر اینجا همیشه تیه سهراب سپهری که با این جمله ها «ظهر بود ابتدای خدا بود» آغاز می شود بنویسید.

    متن زیر از محمدرضا نوشمند است. بازنشر این مطلب به معنای تایید یا رد کامل آن نیست. بلکه وب سایت شعر و مهر فضایی آزاد برای تبادل نظرات و افکار است.

    سر و تهِ این شعرِ سهراب مانند اشعار دیگرِ «ما هیچ، ما نگاه» عجیب است ولی این شعر هم مثل بقیه به هیچ وجه بی سر و ته نیست! من سعی می کنم یک جوری سر وته اش را بهم بیاورم، دیگران هم شاید به جورهای دیگر. سرش عنوانِ «اینجا همیشه تیه» است و ته اش با خطابِ «ای شروعِ لطیف» اشاره ای به آغازش دارد که «ابتدای خدا بود». یک «بود» طلبِ شما از من!

    «تیه» در عنوانِ«اینجا همیشه تیه» می تواند دو معنی داشته باشد که بی ارتباطِ به یکدیگر نیستند. فرهنگ معین «تیه» را بیابانِ بی آب و علفی معرفی کرده است که موجب سرگردانی آدم می شود. با این وصف، «اینجا همیشه تیه» یعنی اینجا همیشه بیابانی بی آب و علف است و سرگردانی محصولِ همیشگی اش. البته با این خوانش یک «است» طلبِ ما می شود از سهراب. معنی دیگرِ «تیه» را در واقع باید از «تی» شروع کرد. فرهنگ دهخدا «تی» را «تهی» معنی کرده است. در واقع، «تی» باید کوتاه شده ی «تهی» باشد. با این خوانش، «تیه» «است»اش را با خودش دارد و بنابراین «اینجا همیشه تیه» یعنی «اینجا همیشه تی است».(این هم از آن «است»ی که طلبِ ما بود از سهراب) «تیه» و «تی» جوری به یکدیگر می آیند که می توانیم هر دوشان را نگه داریم. چه طور؟ با خودِ «تیه» می توان هر دو حرف را یکجا فهمید و به این نتیجه رسید که «اینجا همیشه تیه تی است.» جمعِ «تیه» و «تی» می شود چیزی مانندِ «تینو» در زبان کُردی که به معنی «تشنه» است. پس، حاصل جمعِ همه ی این حرف ها می شود یک حرف: «اینجا همیشه تشنه است.» اما این حرف ظاهراً با «حرف های اساطیری آب» که در ادامه ی شعر می آید و می تواند کنایه از بارندگی باشد تناقض دارد. به نظر می رسد چون در خودِ شعر صحبت از آب و باغ سبز است، باید چیزهای دیگری از عنوانِ این شعر و «تیه»اش فهمید. بعد از بحثِ «تیه»، حالا می خواهم بروم سراغِ «اینجا» تا درست از همین جا تناقضِ موجود را برطرف کنم.

    باید توجه کرد که «اینجا» تنها ضمیر و قیدِ اشاره به مکان نیست. اشاره به زمان را نیز با خود دارد زیرا «اینجا» یعنی «این مکانی که حالا در آن هستم». بنابر این، زمانی که در عنوانِ شعر آمده است و زمانِ بیان شعر نیز به حساب می آید با زمانی که مربوط به رویداد اصلیِ متن شعر است یکی نیست. در متنِ شعر صحبت از گذشته است نه زمانِ حال. پس، می توان گفت که منظور از «همیشه» در واقع «همیشه ی پس از زمانی مشخص» است. چه زمانی؟ شاید زمانی که ریگ زار آبی یا سرابی را دیده است. اگر واقعاً ریگ زار آب را دیده و چشیده باشد باید گفت که «اینجا همیشه تیه است» معنی اش این نیست که «اینجا همیشه تیه بوده است.» اما اگر ریگ زار فقط بر اساس نیاز فطری اش سرابی از آب را می بیند باید به این نتیجه برسیم که اینجا واقعاً همیشه تیه و تهی از آب بوده است. صحبت از فطرتِ ریگ زار نباید برای آن هایی که با افکار سهراب آشنایی دارند عجیب باشد. سهراب در این شعر جوری حرف می زند که مشخص است برای این بیابانِ دارای شخصیّتْ حافظه ای قائل است. حتماً یادتان هست که سهراب در «سوره ی تماشا» گفته بود:

    هر که در حافظه ی چوب ببیند باغی

    صورتش در وزش بیشه ی شور ابدی خواهد ماند.

    حالا که ریگ زار با این عفت و گوشی که دارد دارای شخصیّت شده است باید او را هم صاحبِ حافظه ای بدانیم که «حرف های اساطیری آب» را به گوش اش می خواند. «اساطیر» حقیقتی است که وابسته به گذشته است و نسبت به وضعِ موجود و زمانِ حال دروغی بیش به نظر نمی رسد. ظاهراً با این برداشت باید پذیرفت که ریگ زار یک زمانی آبِ واقعی را چشیده است و حالا فقط می تواند خاطره اش را در حافظه ی تاریخی اش مرور کند. اما، ترکیبِ «ریگ زارِ عفیف» نشان می دهد که ریگ زار هنوز عفیف مانده و آبی او را تر نکرده است.(غیر از تعبیر فرویدیِ صفتِ «عفیف» برای «ریگ زار» فعلاً چیز دیگری در نظرم نیست. آبی که می توانست موجبِ بارداری و رشد و رویشِ ریگ زار شود هنوز به او نرسیده است.) اگر واقعاً یک زمانی «آب»، نه فقط «حرف های اساطیری آب»، به ریگ زار رسیده باشد دیگر حرف از عفت اش بی مورد به نظر می رسد مگر این که بخواهیم از آن تعبیر دیگری داشته باشیم (من که نتوانسته ام داشته باشم). ممکن است یکی بگوید در ترکیبِ «حرف های اساطیریِ آب» منظور اصلی این است که آب خودش وجود دارد ولی چیزهایی در وجودش است که مانند «حرف های اساطیری» است و آن ها را برای ریگ زارِ عفیف نقل می کند. من به دلیل همین واژه ی «عفیف» و نیز آنچه که در ادامه ی شعر می آید نتوانسته ام خودم را قانع کنم که واقعاً آبی به این ریگ زار رسیده است. بیش تر به نظر می رسد که این «حرف های اساطیری آب» بخشی از «یک خواب شیرین» است که کویر نصفه و نیمه دیده است و سهراب در ادامه ی شعر با جمله ای نصفه و نیمه به آن اشاره می کند:

    باغ سبز تقرب

    تا کجای کویر

    صورت ناب یک خواب شیرین؟

     

    چون سهراب با این بندِ ناقص از خوابی شیرین می گوید که معلوم است ناتمام مانده، می توان حدس زد که حضورِ آب و برکه و لک لک و باغ سبز فقط در خوابی سراب گونه امکان پذیر بوده است. این سرابی که سهراب وانمود می کند که خودِ بیابان دارد می بیند تنها تصویرِ خیالیِ آب نیست بلکه پِکِج یا بسته ی کاملی است با آپشِن یا امکاناتِ جانبی دلبخواه که دلِ کویر همه را یک جا خواسته است. چرا و چه طور؟ برای گرفتنِ پاسخ بهتر است برگردیم و از ابتدای شعر و از ابتدای خدا بررسی مان را از سربگیریم. سهراب می گوید:

    ظهر بود ابتدای خدا بود

    شاید خیلی چیزها را بشود در باره ی جمله ی «ابتدای خدا بود» گفت، ولی من در ارتباطِ بین این جمله و جمله ی «ظهر بود» فقط می توانم بگویم که ابتدای خدا در ظهر تداعی کننده ی اذانِ نماز ظهر و دعا و ابراز نیاز با آن است. متأسفانه، که البته با وجودِ وفورِ بی خدایی ها همین هم جای شکر دارد، خدا هم برای ما مانند کلاس های درس مان در هر وهله ابتدا و پایانی دارد و مابقی همه اش زنگ تفریح است. البته از ابتدا تا انتهای خداییِ مان هم مانندِ خیلی از کلاس هایمان بیش تر به تفریح می گذرد. سهراب درست وسطِ روز و موقعِ تابشِ مستقیم و عمودِ آفتاب را زمانی قرار داده است که ریگ زارِ تشنه به شیوه ی خودش دعای باران بخواند. من فکر می کنم که ریگ زار حرف های اساطیری آب را از دلِ خودش می شنود. حرفِ آب را خدا در حافظه اش گذاشته است. در دل و حافظه ی ریگ زار انگار تصویری از بهشت گذاشته شده است. می توان گفت که هر چه که قابلِ درک باشد دارای درک نیز هست و می تواند آب را درک کند. خودِ آب هم نسبت به همه چیز چنین حسّ و درکی را دارد. شاید جمله ی ناقصِ «آب مثل نگاهی به ابعادِ ادراک» با چنین نگاه و برداشتی می تواند کامل شود. نه تنها ریگ زار، بلکه هر چه که هست در خودش نیاز به آب را درک می کند و حرف های اساطیریِ آب را می شنود. شاید خودِ آب هم تشنه ی این باشد که به دادِ تشنه ای برسد. آب بدونِ آبادانی جز سراب چیزی از خودش نمی بیند و ندارد که بگوید. حرف های اساطیریِ آب یعنی سراب.

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

    دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»