شعر سال نهمین است که این ملت بیدار _ ادیب الممالک
سال نهمین است که این ملت بیدار
با خون خود آمد بحق خویش خریدار
شد نور عدالت ز پس پرده پدیدار
پوشید بتن خلعت نو سرو و سپیدار
زد شاهد مشروطه صلا از پی دیدار
تا در قدمش جان گرامی بسپارند
آورد دبیر فلکی لوح و قلم را
بسترد ز دیوان قضا نام ستم را
زد پادشه داد بر افلاک علم را
بنشاند مهد اندر معشوقه جم را
فرض است بعشاق که این باره صنم را
فرخنده شمارند و پسندیده بدارند
از پرتو نور خرد عاقبت اندیش
افروخته شد نور بکاشانه درویش
ای باد مزن لطمه بر این شمع و از آن پیش
کز جانوران نیش رسد بر جگر ریش
این جانوران را بشکن بال و پر و نیش
مگذار که از روزن خود سر بدر آرند
ای شاهد مشروطه که از طره پر خم
آشفته کنی هوش و روان بنی آدم
انگشت سلیمان را لعلت شده خاتم
آنی تو که از صدق و صفا مردم عالم
اندر کمرت دست ارادت زده محکم
واندر طلبت پای جلادت بفشارند
اندیشه ز طوفان مکن ای همسفر نوح
شرح غم خود بازده ای سینه مشروح
طوبی لک یا نفس هنیئالک یا روح
کاین باب بروح تو ز یزدان شده مفتوح
این است طبیبی که دوای دل مجروح
بر زخم گذارد اگرش می بگذارند
امسال بنامیزد سال نهمین است
کاماده دوای دل رنجور غمین است
یسرت به یسار اندر و یمنت به یمین است
هان تخم برافشان که کشاورز امین است
گفتار چو تخم است و دل خلق زمین است
بی شک ز زمین روید تخمی که بکارند
کودک به دل مام چو نه ماه بماند
خود را بمقامی که سزد بکشاند
یا للعجب این کودک اگر می بتواند
خود را پس نه سال از این ورطه رهاند
امید که یزدانش به پیری برساند
نه ساله ما را که چو نه ماهه شمارند
این کودک نه ساله که مشروطه شدش نام
یک لحظه ز خون ریختنش کی بود آرام
کودک نشنیدستم کاندر بغل مام
با خون دل خلق بشوید سر و اندام
آنان که زنند از پی دلجوئی او گام
خون جگر و دل را چون باده گسارند
مشروطه عروسی است که گر چهره نپوشد
هر دیده مر او را پی دیدار بکوشد
مستی که از این دست یکی جرعه بنوشد
دین و خرد وهوش بساقی بفروشد
دیوانه این عشق نصیحت ننیوشد
گر خون دلش روز و شب از دیده ببارند
ای مجلس ملی شه و دیهیم همایون
هستند ترا منتظر مقدم میمون
ایام فراقت ز سه سال آمده افزون
وین خلق فشانند به هجرت ز بصر خون
آنان که شدستند بدیدارت مفتون
هجران ترا طاقت ازین بیش نیارند
آنان که نهفتند ز دیدار خوشت رو
رفتند ز کوی تو بدین سوی و بدان سو
شاگرد مسیحند ولی از دم جادو
غلطیده بخاک اندر و افتاده ز نیرو
انگشت بخایند بدندان که جفا جو
مهلت ندهدشان که سر خویش بخارند
ای شاه جهان یکسره بر کام تو باشد
زهره به فلک نوبتی بام تو باشد
آسایش این خلق در ایام تو باشد
عمر ابدی جرعه ای از جام تو باشد
سر دفتر شاهان جهان نام تو باشد
آن روز که تاریخ شهان را بنگارند
مطالب بیشتر در:
ادیب الممالکشعر مشروطه
وزن شعر: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعر: مسمط
پیشنهاد ویژه برای مطالعه
باور نداشتم که چنین واگذاریم – موج خیز
چون درخت فروردین پرشکوفه شد جانم – یک دامن گل
ماه رمضان بنهفت آن چهره نورانی
در صورتی که در متن بالا، میاد باد آن عهد کم بندی به پای اندر نبود عنای واژهای برایتان ناآشنا میآمد، میتوانید در جعبهی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهیست که برخی واژهها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شدهاند. شما باید هستهی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیکترین پاسخ برسید. اگر واژهای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاهها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.
لیست واژهها (تعداد کل: 36,098)
آ
(حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".
سال نهمین است که این ملت بیدار
شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «سال نهمین است که این ملت بیدار با خون خود آمد بحق خویش خریدار شد نور عدالت ز پس پرده پدیدار پوشید بتن خلعت نو سرو و سپیدار» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز میتوانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذابتر و زیباتر باشد؟ به طور یقین ادیب الممالک که از شاعران مهم دوره مشروطه است دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطر ها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای ادیب الممالک بودید، این شعر را چگونه شروع میکردید؟ و به جای سطر های پایانی یعنی : «آسایش این خلق در ایام تو باشد عمر ابدی جرعه ای از جام تو باشد سر دفتر شاهان جهان نام تو باشد آن روز که تاریخ شهان را بنگارند» از چه سطر هایی استفاده میکردید؟
شعر سال نهمین است که این ملت بیدار ادیب الممالک
دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاهها برای شعر سال نهمین است که این ملت بیدار ادیب الممالک بنویسید. اگر از شعر لذت بردهاید، بنویسید که چرا لذت بردهاید و اگر لذت نبردهاید، دلیل آن را بنویسید.
اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان میشنویم.
اگر عکسنوشتهای با این شعر درست کردهاید، در بخش دیدگاهها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.
پیشنهاد میکنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.
- خداوندا شنیدستم که چون یوسف به مصر اندر - سپتامبر 29, 2023
- افضل الملک دروغی و ادیب زورکی - سپتامبر 29, 2023
- آوخ از دور سپهر آه و افسوس و دریغ - سپتامبر 29, 2023
