دانلود آهنگ جدید سامان جلیلی کافر
شدم کافر به هرچی عشق
برام عشقمو مقدس کن
داره میسوزه ایمانم
تو تکلیفو مشخص کن
شدم کافر به هرچی عشق
برام عشقمو مقدس کن
داره میسوزه ایمانم
تو تکلیفو مشخص کن
دوش چه خورده ای دلا راست بگو نهان مکن
چون خموشان بی گنه
روی بر آسمان مکن
باده ی خاص خورده ای
با این همه مست میخورم امشب هم از جام الست میخورم امشب هم
بنشین سر میز هر شب ای عشق عزیز من از تو شکست میخورم امشب هم
تو آرزوی محال من باش رفیق من مال توام تو مال من باش رفیق
دلتنگ تو دلتنگ تو دلتنگ توام لطفا نگران حال من باش رفیق
پس اینم از این فقط تو مونده بودی که تورم دادم رفت
تو غصه نخور بدی های تورو بخشیدم و یادم رفت
چشم تو که هیچ من از چشم خودم هم دیگه افتادم رفت
رفتی ولی بازم نشد هیچ رختی مث آغوشت اندازم نشد
قدم قدم پا به پات همه شهرو قدم زدم
زیر بارون تو خیابون بدون چتر چه حالی داشت با تو قدم زدن
یادته یادته میگفتی ماهم تو شب تیرت
تو همیشه قلبت واسم میرفت همیشه واسم تنگ میشه دلت
صدای پا نبود صدای تق تق شکستن تو بود
غروب خسته بود که من سرم هنوز رو دامن تو بود
صدای پای تو که توی راه راه زبونه میکشید
تمام روحمو برای دیدنت به خونه میکشید..
یادم تو را دیگر فراموش شیدا منم
از عطره تو می گرید هرشب پیراهنم
آواره ام من همچو باد بی سرزمینم
دریا تویی من قایقی بی سرنشینم
قفس کشیده ای به جانم
بدون تو نمی توانم
بیا ببین که درد دوری
نشسته روی استخوانم
نشد برای عشقمان برای این دیوانه ات سفر کنی
نشد یه بار به حال من به حال این ویرانه ات نظر کنی
نشد بیایی عاقبت نشد برای عاشقت خطر کنی
نشد به وقت رفتنت مرا هم از نبودنت خبر کنی
بیراه نمیگه اونکه میگه آدم بدون عشق مرده
اونکه دلش نلرزیده از دنیا یه عالمه رو دست خورده
بیراه نمیگه اونکه میگه زمین بدون عشق هیچه
یه کره سخت و سنگی که دور خودش شب و روزو هی میپیچه
نفس نفس کنارتم چرا لج میکنی با دلم
قدم قدم کنارتم کجا داری میری نکنی ولم
نرو نرو نرو سکوت تو میشکنه قلب منو
قفس کشیدی چرا دور منو خودم یاد تو دادم پر زدنو
تا خیلی دیر نشه بیا یه فکری به حال هم کنیم
سیاهیارو کم کنیم فردامونو روشن کنیم
بالاخره این روزای سختم یه جوری میگذره
هی نگو دور از باوره میاد روزی که حالمون بهتره
بین مرگ و زندگی یه خاطرس که چشای بسته یادت میاره
مث گم کردن و پیدا شدنه نفسای خسته یادت میاره
روی تخت گرم بیمارستان پشت شیشه های بارونی و خیس
قطره قطره زندگیتو دوره کن لحظه لحظه خاطراتو بنویس
میگذرن روزای بی حوصلگی سخت نگیر دلتو بده به دست زندگی سخت نگیر
به خودت بیا و چشماتو رو غصه ها ببند به خودت بیا و تو چشمای آینه ها بخند
آرزوهاتو بغل بگیر و بال و پر بگیر چشماتو ببند یه لحظه از دلت خبر بگیر
برو سمت آسمون و روی ابرا دست بکش این غبار روی شهرو پس بزن نفس بکش
بیا بگو از طلوع فردا دریچه ای وا کن از تماشا
بیا بگو از طلوع فردا دریچه ای وا کن از تماشا
به مژده با من بخوان دوباره از آن بهاری که نیست رویا
خوشا به نام دیار خواندن به پای ایران صبور ماندن
با لبخندی ساده بشین رو به روم تا من مثل آینه تماشا کنم
بذار آرزوهای گم کردمو تو چشمای مست تو پیدا کنم
به جز تو چی میخوام از این زندگی دل من تورو آرزو میکنه
کنارم بمون رو نگردون ازم تو باشی به من بخت رو میکنه
به کی اعتماد کنیم تو این روزا که نیاد صاف نزنه تو قلبمون
سر تنهاییمونو رو شونه کی بذاریم که نره ول نکنه تو بی کسی آدمو له نکنه
ما که همدرد نمیخوایم درد نشید اگه مردش نیستید نامرد نشید
آدمو ول کنید از اولش اگه میگید خوبید بد نشید