آموزش‌های ویدیویی
ترکمن بانو

ترکمن بانو

  • ترکمن بانو

    آسمان از یاد چشمان تو بارانی شدست
    شاید او هم مثل من دلتنگ دیدار تو است
    شاید او هم مثل من باور ندارد رفته ای
    با تن خیس خود هر شب او صدایت میکند
    من جنونت را به ابر دادم هوا باران گرفت
    زیر رگبار تنت من خیس ایمان میشوم
    با من از تاریکیه موی پریشانت مگو
    با تو من عاشق ترین دیوانه ی شهر میشوم
    پیچ و تاب شال سبزت کوچه باغی آشناست
    ترکمن بانوی مشکین چشم هر شعر و خیال
    با من از صحرای گرم هرم آغوشت مگو
    من سرابی از تو را هر شب به بالین میبرم
    یال اسبان خیالت یکه تازی میکند
    زیر رگباری که طعمه خیس لب های تو داشت
    با من از بی رحمیه زندان چشمانت مگو
    من به زنجیر نگاهت سالهاست خو کرده ام

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    نیما ولی زاده
    Latest posts by نیما ولی زاده (see all)
    Loadingذخیره در لیست علاقه‌مندی

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    دلیل بازگشت وجه