دلنوشته های شما

در بخش دلنوشته های شما، مطالب شما که در دسته شعر قرار نمی‌گیرد، بصورت دلنوشته روی سایت دسته‌بندی و منتشر می‌شود. شما در صورت تمایل و علاقه‌مندی به نوشتن شعر می‌توانید به مرور با مطالعه شعر و تمرین و تکرار و همین‌طور شرکت در کارگاه‌های آموزش شعرمان به این توانایی دست پیدا کنید که شعر بنوسید. شعر و مهر بستر مناسبی را برای یادگیری و همچنین دیده شدن آثار شما فراهم کرده است.

از طریق دکمه زیر می‌توانید دلنوشته های خود را برای ما ارسال کنید.

انتشار آثار شما

از امکانات بخش دلنوشته های شما

می‌توانید با ورود به این بخش آثار دیگر عزیزان رو هم مطالعه کنید و نقد و نظرهای خود را در مورد اثر، در بخش دیدگاه اضافه کنید. واضح است در صورتی که خود نیز مطلبی را منتشر کنید می‌توانید از دیدگاه دیگر عزیزان بهره ببرید.

می‌توانید در صورت تمایل تصویری از خودتون یا هر تصویر مرتبط با دلنوشته خود را در بخش تصویر شاخص بارگذاری کنید.

دل نوشته اول

دل نوشته اول

دل نوشته اول   *به نام خداوند عشق* *🌷🌹🌸🍀🌷🌹* *تو را من چشم در راهم* *شباهنگام در مستی ،* *طلوعی دیگر از هستی* *تو را بینم که چون هستی* *به هر قطره زچشمانم* *در این دنیای پر پستی …..* *🌷🌹🌸🍀🌷🌹* *دل نوشته ای از سعید جعفری ( آیلار )* *تاریخ: ۱۴۰۱/۱۱/۱۳* *ساعت: ۰۱:۵۷ شبانگاهی*

زمستان عروسی آسمان و زمین است

زمستان عروسی آسمان و زمین است

  بر روی زمین برف شادی می ریزد از آسمان ،از آسمانی با کلاه ابری سفید و زمینی تشنه برف شادی . آسمان لباس ابری اش را می پوشد و به خاطر می آورد، وقتی در بهار دل انگیز همه شاخه های درختان دست بر آسمان به دعا بر می دارند و از جوانه های[…]

نوشته ها و تو ....

نوشته ها و تو ….

نوشته ها و تو ….   نوشته ها بهانه است فقط می نویسم که یادآوری کنم دلم می زند ضرب تو را… …….. نوشته ها کوچکند فقط می نویسم که ستایش کنم دالان قلب بزرگت را… …… نوشته ها بی تو ناقصند فقط می نویسم که نشانی دهم چراغ سبز بودنت را… …….. نوشته ها[…]

با یاد سید محمد حسینی

با یاد سید محمد حسینی

با یاد سید محمد حسینی   کسی را نداشت غریب بود در وطن خویش حتی هنگامه ی مرگ اجبارش آنسوی نردبان مرگ اما پدر و مادری سوگوار چشم انتظار سرو غریب وطن اند در این سرای بی کسی چه غریبانه رفتی تو با یاد وطن….

به مامان چیزی نگو...

به مامان چیزی نگو…

به مامان چیزی نگو…   ای کاش در این خانه دگر صبح نشود آواز اذان بر لب موذن نرود ای کاش بمیرد،بمیرد خورشید بر دار رذل گردن لایق نرود   شاعر:کیمیا خالدیان زن زندگی آزادی            

آهِ برف

آهِ برف

آهِ برف   درد دارد میکشد خیابانهای شهر زجر دارد میکشد شب بی سحر زمان اتش گرفت از آهِ مادرهامان هوا شد خجل از شرم ازارهایشان کجاست جوانِ ایران کجاست ان دلیر؟ جسد کدام رعناست به روی زمین؟ وای خواهرش دید روی عزیز چون شد که چنین شد خیابانهای شهر صدای چیست لشکری میاید؟ نکند[…]

Screenshot ۲۰۲۲۱۲۲۶ ۲۳۳۷۵۴ Google

سراب عشق

سراب عشق   در اسمان چشمهایت پرواز کردم🦢 از ابرها گذشتم🌥 به دریا رسیدم🌊 آب را لمس کردم تورا بوییدم ناگه از خواب پریدم🌠 تورا ترک کردم سراب را درک کردم….

روزنوشت

روزنوشت

روزنوشت   میدونی فرق بزرگ بین تبر و درخت چیه؟ تبر رو آدما برای کشتن راحت تر درخت ساختن اما درخت رو خدا به خاطر زندگی بخشیدن به موجودات زمین آفریده حالا انتخاب کن میخوای برده کسی باشی که تبر رو ساخته یا میخوای بنده خالقی باشی که درخت رو آفریده؟

دلنوشته

دلنوشته

دلنوشته _____________ میدانم میدانم مثل من ، تنهایی بیا کنارم بیاکنارم بنشین و از تکرار غریبانه اشک هایت سخن بگو برایم بگوچرا لبخند را فراموش کردی چرا عشق را به گذشته سپردی چشم هایت ، آری چشم هایت ، چرا همیشه عزادارند بیا بیا کنارم بنشین و اندوهت را با اندوهم آشنا کن مگر نمیدوانی[…]

اثر ارسالی شما به شعر و مهر

باران

به مهربانِ دوراندیش : کاوه احمدی   باران می بارد ب ا ر ا ن به شانه های پنجره می زند! شاید احساس کنی اینجا ایستگاه پاییز است نه حضور باران بهانه ای است که تو برگردی!   سجاد حقیقی۱۴۰۰     شعر

شکوفه های سال های دور

شکوفه های سال های دور

شکوفه های سال های دور   فکرش را نمی‌کردم ستاره ها را در خاک کنند کاش در آسمان دفنتان می‌کردند که زمین از شب پر ستاره تر است و ما را هرچه بیش‌تر از ریشه قطع می‌کنند سبز تر می‌شویم و هرچه بیش‌تر بال هایمان را بکنند، بلند تر اوج می‌گیریم. این خون ها که[…]

دلنوشته

دلنوشته

دلنوشته   ای خدا جایگه من هیچ کجاست.این که در خود بجویمت رواست…من کی ام، هیچ باشم و پوچی.من کجا،چون تویی گهرپوشی…من مسکین همه به گدایی تو.همه را چه گویم،هیچ گویی تو…همه جا و هیچ جا نیست تورا.پس چگونه به درون یابم تورا…خودشناسم،مگر این آسان است.کار قلب عاشق و عقل نهان است…عشق پاک در این[…]

هنوز...

هنوز…

هنوز…   آخر چگونه راغبِ به‌دست‌آوردنش باشم وقتی ‌که هنوز هم دهانش‌، بوی “دوستت‌دارم”های پیشین را می‌دهد؟! غزاله غفارزاده

شعر اعتراضی

شعر اعتراضی

شعر اعتراضی در این سرزمین که کودکانش را می کشند این دیوانِ انسان نما دین را دستمایه کرده خدا را هم به دار آویخته اند و سال ها است به ریشِ سکوت و التماسِ مان در حسينيه ها می خندند ما اما دینی جدید بر می آوریم ، به نام [ انسانيت ] و آن[…]

راز

راز

راز   یاد گرفتم که هرگز، راز درونم را به چشم‌هایم نگویم!   آخر آن‌ها، همه‌چیز را فاش می‌کنند،   همه‌چیز را…   غزاله غفارزاده

مهر و وفا

مهر و وفا

مهر و وفا   به دیدنم که آمدی، برایم کمی مهر و وفا بیاور! سال‌های بسیاری‌ست در این خانه، بی‌عشق سر می‌کنم …   غزاله غفارزاده

زن ، زندگی ، آزادی.

زن ، زندگی ، آزادی.

زن ، زندگی ، آزادی.   هنگامی که فقر طغیان میکند و فقیر یاغی میشود ؛ لرزه به تن سرمایه‌دار از ترس سرمای دار میوفتد. #زن_زندگی_آزادی

شعله آتش

شعله آتش

شعله آتش   دیگر سراغ شعله آتش زمن مگیر میخواستم شعله شوم سرکشی کنم مرغی شدم به کنج قفس بسته و اسیر باز میجویم شعله را باااز میجویم شعله را شعله آریایی در رگ و ریشه من است امید دارم امید دارم امید

زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی   شب از ناله آکنده بود. خسته و مجروح. زنی آن‌سوی دیوار نشسته، با موهای به رنگ شب و لباسی از جنس ابریشم اما خاکی و غبارآلود و با چشمانی رنج‌دیده خیره به موریانه‌های روی دامنش که بوالهوسانه قصد داشتند پیکرش را تمام ببلعند. بیم‌ناک شبی بود. گورستان آرام، اما در سرِ[…]

از هر چه هست سیر شدیم

از هر چه هست سیر شدیم

از هر چه هست سیر شدیم   نهالی بودیم که ناگهان پیر شدیم به آسمان رفتیم و زمین گیر شدیم یک قدم فاصله تا عرش نمانده است از هر چه که در این فرش است ما سیر شدیم شب ها خواب باران آتش میبینم صبح ها در خون خود تر تر از خیس شدیم هر[…]

صبح آزادی

صبح آزادی

صبح آزادی   دلم هوای آمدن صبح را دارد، صبحی که با طلوعش، جان ها می بخشد صبحی که انگار دوباره مرا می زاید از غلظت سیاهی ها در برم می کاهد و مرا با سلامی به رنگ سفید آزادی دلخوش تر از پیش می کند دلم صبح را هر شب از پرنده ی شبگرد[…]

رویائی داشتم

رویائی داشتم

رویائی داشتم   من رویائی داشتم، که در خواب هیچ انسانی بیدار نشد رویای من، در ره آزادی پیر گشت اما، تسلیم رگبار نشد و طلوع رهائی اش، مشتی نشسته بر دهان سفاکان رویائی که خوابم را ربوده بود، هیچگاه تکرار نشد #زن_زندگی_آزادی

گره های امید

گره های امید

گره های امید   فصلی ناشناخته گیسویی بافته شده از گره های امید از بلندای زاگرس مغرور رو به سرزمین آفتاب آویخته شده است و خورشید گره به گره صعود می‌کند روبه طلوع آنها پابر گلوی آزادی گذاشتند و وحشت وحشتی تلخ راهمه جا حکمفرما کردند از وحشت همه‌ی درو پیکر شهر را سکوت گرفت[…]

زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی   به میان دریا اگرگام برداریم تنها یک قدم پس ازساحل ناامیدی از نهال روشنی غنچه رهایی میدمد آوایی به گوش خواهدرسید آوایی به رنگ سپیده دم فردا آوای زنی که زیرباران نگاراشک میبنددبه خون به نگاهش فریادمی کشدزندگی به گیسوانش نغمه می خواندآزادی س.ساقی زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی

زن زندگی آزادی

‏زن زندگی آزادی   در سیاه ترین شب ها خفه کردند مَه را غبار جهل براین مغز های تاریک است به سرمای شمعی شعله فریاد ببخش خانه به سکوتی ویران تاریک است نورا پس کی برآیی ز افق دیوصفتان می خندند ، آسمان تاریک است کشتند و بریدند نفس مَه را خبری نیست فقط برماجان[…]

پرسپولیس بی دفاع

پرسپولیس بی دفاع

پرسپولیس بی دفاع   عشقم تاراج حملات چنگیز خان قلبم مستعمره ی ملکه انگلستان   مژه هایت نیزه ی اسکندر مقدونی دل من پرسپولیس بی دفاع ایران   دکتر سجاد فرهمند

ماه بانو

ماه بانو

ماه بانو   ماه نگاه می کند شب لطیف می شود سکوت دعا می‌کند ما نجوا ماه خسوف می کند شب عمیق می شود سکوت مبهم ما فریاد ماه هبوط می کند شب دلیر می شود سکوت درگیر می شود ما زنجیر ماه رمز می شود شب پلید می شود سکوت سرریز می شود ما[…]

یک شعر کوتاه/شعر بی وزن

یک شعر کوتاه/شعر بی وزن

یک شعر کوتاه/شعر بی وزن   جغرافیا نیستم که طول و عرض داشته باشم   تاریخ نیستم که در گذشته توقف کرده باشم   من شعری بی وزن در توصیف رنج های توام   مرا ، احساس کن.     ابوالقاسم کریمی

شعر اعتراضی

شعر اعتراضی

شعر اعتراضی   از همان آغاز این سفر شوم چشم گشودیم و در حال نبرد بودیم با این که مدت ها ندانستیم روح ما مجروح است از همه چیز و همه جا بی خبر بودیم در آشیانه ی کوچک و گرم ما گویی آرامش جاری بود زندگی بی تکلف و رویایی آزادی نهفته در همان[…]