مجموعه شعر آوار آفتاب

شعر محراب سهراب سپهری

تهی بود و نسیمی سیاهی بود و ستاره ای – محراب

تهی بود و نسیمی سیاهی بود و ستاره ای – شعر محراب سهراب سپهری   تهی بود و نسیمی سیاهی بود و ستاره ای هستی بود و زمزمه ای لب بود و نیایشی من بود و تویی نماز و محرابی   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی[…]

شعر ای همه سیماها سهراب سپهری

در سرای ما زمزمه ای، در کوچه ما آوازی نیست – ای همه سیماها

در سرای ما زمزمه ای، در کوچه ما آوازی نیست – شعر ای همه سیماها سهراب سپهری   در سرای ما زمزمه ای، در کوچه ما آوازی نیست شب، گلدان پنجره ما را ربوده است پرده ما، در وحشت نوسان خشکیده است اینجا، ای همه لب ها ! لبخندی ابهام جهان را پهنا می دهد[…]

شعر در سفر آن سوها سهراب سپهری

ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار – در سفر آن سوها

ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار – شعر در سفر آن سوها سهراب سپهری   ایوان تهی است و باغ از یاد مسافر سرشار در دره آفتاب سر بر گرفته ای کنار بالش تو بید سایه فکن از پادرآمده است دوری تو از آن سوی شقایق دوری در خیرگی بوته ها کو[…]

شعر تارا سهراب سپهری

از تارم فرود آمدم، کنار برکه رسیدم – تارا

از تارم فرود آمدم، کنار برکه رسیدم – شعر تارا سهراب سپهری   از تارم فرود آمدم، کنار برکه رسیدم ستاره ای در خواب طلایی ماهیان افتاد. رشته عطری گسست. آب از سایه افسوسی پر شد موجی غم را به لرزش نی ها داد غم را از لرزش نی ها چیدم، به تارم بر آمدم،[…]

شعر خوابی در هیاهو سهراب سپهری

آبی بلند را می اندیشم، و هياهوي سبز پايين را – خوابی در هیاهو

آبی بلند را می اندیشم، و هياهوي سبز پايين را – شعر خوابی در هیاهو سهراب سپهری   آبی بلند را می اندیشم، و هياهوي سبز پايين را ترسان از سايه خويش، به ني زار آمده ام تهي بالا را مي ترساند ، و خنجر برگ ها به روان فرو مي رود دشمني كو ،[…]

شعر بیراهه ای در آفتاب سهراب سپهری

ای کرانه ما خنده گلی در خواب دست پارو زن ما را بسته است – بیراهه ای در آفتاب

ای کرانه ما خنده گلی در خواب دست پارو زن ما را بسته است – شعر بیراهه ای در آفتاب سهراب سپهری   ای کرانه ما خنده گلی در خواب دست پارو زن ما را بسته است در پی صبحی بی خورشیدیم با هجوم گل ها چه کنیم؟ جویای شبانه نابیم با شبیخون روزن ها[…]

شعر موج نوازشی ای گرداب سهراب سپهری

کوهساران مرا پر کن ای طنین فراموشی – موج نوازشی ای گرداب

کوهساران مرا پر کن ای طنین فراموشی – شعر موج نوازشی ای گرداب سهراب سپهری   کوهساران مرا پر کن ای طنین فراموشی نفرین به زیبایی آب تاریک خروشان که هست مرا فرو پیچد و برد تو ناگهان زیبا هستی اندامت گردابی است موج تو اقلیم مرا گرفت تو را یافتم اسمان ها را پی[…]

شعر تب شیرین سهراب سپهری

رویا زدگی شکست پهنه به سایه فرو بود – تب شیرین

رویا زدگی شکست: پهنه به سایه فرو بود – شعر تب شیرین سهراب سپهری   رویا زدگی شکست: پهنه به سایه فرو بود زمان پرپر می شد از باغ دیرین، عطری به چشم تو می نشست کنار مکان بودیم. شبنم دیگر سپیده همی بارید. کاسه فضا شکست. در سایه – باران گریستم، و از چشمه[…]

شعر نزدیک آی سهراب سپهری

بام را برافكن، و بتاب، كه خرمن تيرگي اينجاست‌ – نزدیک آی

بام را برافكن، و بتاب، كه خرمن تيرگي اينجاست‌ – شعر نزدیک آی سهراب سپهری   بام را برافكن، و بتاب، كه خرمن تيرگي اينجاست‌ بشتاب، درها را بشكن، وهم را دو نيمه كن، كه منم هسته اين بار سياه‌ اندوه مرا بچين كه رسيده است‌ ديری است‌ كه خویش را رنجانده ایم و روزن[…]

شعر نیایش سهراب سپهری

نور را پیمودیم دشت طلا را در نوشتیم – نیایش

نور را پیمودیم دشت طلا را در نوشتیم – شعر نیایش سهراب سپهری   نور را پیمودیم دشت طلا را در نوشتیم افسانه را چیدیم، و پلاسیده فکندیم‌ کنار شنزار ، آفتابی سایه وار ، ما را نواخت‌. درنگی کردیم‌ بر لب رود پهناور رمز رویاها را سر بریدیم ابری رسید ، و ما دیده[…]

شعر برتر از پرواز سهراب سپهری

دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سرانگیز است – برتر از پرواز

دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سرانگیز است – شعر برتر از پرواز سهراب سپهری   دریچه باز قفس بر تازگی باغ ها سرانگیز است اما بال از جنبش رسته است وسوسه چمن ها بیهوده است میان پرنده و پرواز فراموشی بال و پر است در چشم پرنده قطره بینایی است ساقه به بالا[…]

شعر گردش سایه ها سهراب سپهری

انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد – گردش سایه ها

انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد – شعر گردش سایه ها سهراب سپهری   انجیر کهن سر زندگی اش را می گسترد زمین باران را صدا می زند گردش ماهی آب را می شیارد باد می گذرد. چلچله می چرخد و نگاه من گم می شود. ماهی زنجیری آب است ، و من[…]

شعر راه واره سهراب سپهری

دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است – راه واره

دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است – شعر راه واره سهراب سپهری   دریا کنار از صدف های تهی پوشیده است جویندگان مروارید به کرانه های دیگر رفته اند پوچی جست و جو بر ماسه ها نقش است صدا نیست دریا پریان مدهوشند آب از نفس افتاده است لحظه من در راه است[…]

شعر دروگران پگاه سهراب سپهری

پنجره را به پهناي جهان مي گشايم – دروگران پگاه

پنجره را به پهناي جهان مي گشايم – شعر دروگران پگاه سهراب سپهری   پنجره را به پهناي جهان مي گشايم جاده تهي است. درخت گرانبار شب است ساقه نمي لرزد، آب از رفتن خسته است : تو نيستي ، نوسان نيست تو نيستي، و تپيدن گردابي است تو نيستي ، و غريو رودها گويا[…]

شعر شب هم آهنگی سهراب سپهری

لب‌ها مي لرزند شب مي تپد جنگل نفس مي كشد – شب هم آهنگی

لب‌ها مي لرزند شب مي تپد جنگل نفس مي كشد – شعر شب هم آهنگی سهراب سپهری   لب‌ها مي لرزند. شب مي تپد. جنگل نفس مي كشد پرواي چه داري، مرا در شب بازوانت سفر ده انگشتان شبانه ات را مي فشارم ، و باد شقايق دور دست را پرپر مي كند به سقف[…]

شعر میوه تاریک سهراب سپهری

باغ باران خورده می نوشید نور – میوه تاریک

باغ باران خورده می نوشید نور – شعر میوه تاریک سهراب سپهری   باغ باران خورده می نوشید نور لرزشی در سبزه های تر دوید او به باغ آمد درونش تابناک سایه اش در زیر و بم ها ناپدید   شاخه خم می شد به راهش مست بار او فراتر از جهان برگ و بر[…]

شعر آوای گیاه سهراب سپهری

از شب ریشه سرچشمه گرفتم، و به گرداب آفتاب ریختم – آوای گیاه

از شب ریشه سرچشمه گرفتم، و به گرداب آفتاب ریختم – شعر آوای گیاه سهراب سپهری   از شب ریشه سرچشمه گرفتم، و به گرداب آفتاب ریختم بی پروا بودم: دریچه ام را به سنگ گشودم مغاک جنبش را زیستم. هشیاری ام شب را نشکافت ، روشنی ام روشن نکرد: من ترا زیستم ، شبتاب[…]

شعر پرچین راز سهراب سپهری

بیراهه رفتی برده گام رهگذر راهی از من تا بی انجام – پرچین راز

بیراهه رفتی برده گام رهگذر راهی از من تا بی انجام – شعر پرچین راز سهراب سپهری   بیراهه رفتی برده گام رهگذر راهی از من تا بی انجام مسافر میان سنگینی پلک و جوی سحر در باغ ناتمام تو ای کودک شاخسار زمرد تنها نبود بر زمینه هولی می درخشید در دامنه لالایی به[…]

شعر سایبان آرامش ما ماییم سهراب سپهری

در هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد – سایبان آرامش ما ماییم

در هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد – شعر سایبان آرامش ما ماییم سهراب سپهری   در هوای دوگانگی تازگی چهره ها پژمرد بیایید از سایه روشن برویم بر لب شبنم بایستیم در برگ فرود آییم و اگر جا پایی دیدیم مسافر کهن را از پی برویم برگردیم و نهراسیم درایوان آن روزگاران نوشابه جادو[…]

شعر-کو-قطره-وهم-سهراب-سپهری

سر برداشتم زنبوری در خیالم پرزد – کو قطره وهم

سر برداشتم زنبوری در خیالم پرزد – شعر کو قطره وهم سهراب سپهری   سر برداشتم زنبوری در خیالم پرزد یا جنبش ابری خوابم را شکافت در بیداری سهمناک آهنگی دریا نوسان شنیدم به شکوه لب بستگی یک ریگ و از کنار زمان برخاستم هنگام بزرگ بر لبانم خاموشی نشانده بود در خورشید چمن ها[…]

شعر در دیاری دیگر سهراب سپهری

ميان لحظه و خاک ساقه گرانبار هراسی نيست – در دیاری دیگر

ميان لحظه و خاک، ساقه گرانبار هراسی نيست – شعر در دیاری دیگر سهراب سپهری   ميان لحظه و خاك، ساقه گرانبار هراسی نيست همراه! ما به ابديت گل ها پيوسته ايم تابش چشمانت را به ريگ و ستاره سپار تراوش رمزي در شيار تماشا نيست. نه در اين خاك رس نشانه ترس و نه[…]

شعر شکست کرانه سهراب سپهری

میان این سنگ و آفتاب پژمردگی افسانه شد – شکست کرانه

میان این سنگ و آفتاب پژمردگی افسانه شد – شعر شکست کرانه سهراب سپهری   میان این سنگ و آفتاب پژمردگی افسانه شد درخت نقشی در ابدیت ریخت‌ انگشتانم برنده ترین خار را می نوازد لبانم به پرتو شوکران لبخند می زند این تو بودی که هر وزشی ، هدیه ای نا شناس به دامنت می ریخت[…]

شعر فراتر سهراب سپهری

می تازی همزاد عصیان – فراتر

می تازی همزاد عصیان – شعر فراتر سهراب سپهری   می تازی همزاد عصیان به شکار ستاره ها رهسپاری دستانت از درخشش تیر و کمان سرشار اینجا که من هستم آسمان خوشه کهکشان کی آویزد و چشمی آرزومند با ترس و شیفتگی در برکه فیروزه گون گلهای سپید می کنی و هر آن به مار[…]

شعر غبار لبخند سهراب سپهری

مي تراويد آفتاب از بوته ها – غبار لبخند

مي تراويد آفتاب از بوته ها – شعر غبار لبخند سهراب سپهری   مي تراويد آفتاب از بوته ها ديدمش در دشت هاي نم زده مست اندوه تماشا ، يار باد مويش افشان ، گونه اش شبنم زده‌   لاله اي ديديم – لبخندي به دشت‌- پرتويي در آب روشن ريخته‌. او صدا را در[…]

شعر ای نزدیک سهراب سپهری

در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید – ای نزدیک

در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید – شعر ای نزدیک سهراب سپهری   در نهفته ترین باغ ها دستم میوه چید و اینک شاخه نزدیک از سر انگشتم پروا مکن بی تابی انگشتانم شور ربایش نیست عطش آشنایی است درخشش میوه درخشان تر وسوسه چیدن در فراموشی دستم پوسید دورترین آب ریزش خود[…]

شعر روزنه ای به رنگ سهراب سپهری

در شب تردید من ، برگ نگاه – روزنه ای به رنگ

در شب تردید من ، برگ نگاه – شعر روزنه ای به رنگ سهراب سپهری   در شب تردید من ، برگ نگاه می روی با موج خاموشی کجا؟ ریشه ام از هوشیاری خورده آب من کجا، خاک فراموشی کجا   دور بود از سبزه زار رنگ ها زورق بستر فراز موج خواب پرتویی آیینه[…]

شعر آن برتر سهراب سپهری

به کنار تپه شب رسید – آن برتر

به کنار تپه شب رسید – شعر آن برتر سهراب سپهری   به کنار تپه شب رسید با طنین روشن پایش آیینه فضا شکست دستم را در تاریکی اندوهی بالا بردم و کهکشان تهی تنهایی را نشان دادم شهاب نگاهش مرده بود. غبار کاروان ها را نشان دادم و تابش بیراهه ها و بیکران ریگستان[…]

شعر همراه سهراب سپهری

تنها در بی چراغی شب ها می رفتم – همراه

تنها در بی چراغی شب ها می رفتم – شعر همراه سهراب سپهری   تنها در بی چراغی شب ها می رفتم دست هایم از یاد مشعل ها تهی شده بود همه ستاره هایم به تاریکی رفته بود مشت من ساقه خشک تپش ها را می فشرد لحظه ام از طنین ریزش پیوند ها پر[…]

شعر گل آیینه سهراب سپهری

شبنم مهتاب می بارد – گل آیینه

شبنم مهتاب می بارد – شعر گل آیینه سهراب سپهری   شبنم مهتاب می بارد دشت سرشار از بخار آبی گل های نیلوفر می درخشد روی خاک آیینه ای بی طرح مرز می لغزد ز روی دست من کجا لغزیده ام در خواب؟ مانده سرگردان نگاهم در شب آرام آیینه. برگ تصویری نمی افتد در[…]

شعر شاسوسا سهراب سپهری

کنار مشتی خاک در دور دست خودم، تنها، نشسته ام – شاسوسا

کنار مشتی خاک در دور دست خودم، تنها، نشسته ام – شعر شاسوسا سهراب سپهری کنار مشتی خاک در دور دست خودم، تنها، نشسته ام نوسان ها خاک شد و خاک ها از میان انگشتانم لغزید و فرو ریخت شبیه هیچ شده ای! چهره ات را به سردی خاک بسپار. اوج خودم را گم کرده[…]