شعر معاصر

شعر معاصر از لحاظ تاریخی حدود کمی بیش تر از صد سال گذشته، در ادبیات فارسی بنا نهاده شد. این بخش برای نسل امروز، یکی از محبوب ترین دوران تاریخی شعر است؛ چرا که فاصله زمانی اندکی با آن دارد و به زبان امروز نزدیک تر و و برای این نسل ملموس تر است. همانطور که می‌دانیم ادبیات و شعر بهتر است فرزندِ زمان خود باشد و به زبان مردمان عصر خود با ایشان صحبت کند.

شعر معاصر

از یک قرن گذشته تا به اکنون را می‌توان در شمار ادبیات معاصر مورد خوانش و بررسی قرار داد. و از عصر مشروطه ببعد شاعران و نویسندگان هر کدام در حد توان خود چه در نظم و چه در نثر گام های مهمی را برداشتند. همان طور که در آن دوران در حوزه سیاسی و اجتماعی کشور تحول اساسی رخ می‌داد و ادبیات هم هرگز از بستر جامعه جدا نبوده و نیست ، پس در حوزه شعر هم تحولاتی اساسی رخ داد. این تغییرات در شعر از لحاظ محتوا، مضمون اتفاق افتاد و اندکی بعد هم از لحاظ فرم دچار دگرگونی شد. شعر معاصر به مفاهیمی چون آزادی و وطن و انسان اشاره می‌کرد و زبانش به زبان مردم عصر حاضر نزدیک شد و دیگر از تکلف در زبان و چهارچوب های ساختاری عصر کلاسیک خبری نبود. یکی از عوامل مهم این دگرگونی ها آشنایی بیش تر شاعران و نویسندگان با ادبیات جهان بود که ادبیات ایران را به سمت سطوح جهانی رشد می‌داد.

شاعران دوران معاصر

از شاعران مشهور عصر معاصر می‌توان از ملک الشعرای بهار، ادیب الممالک فراهانی، ادیب نیشابوری، سید اشرف الدین نیشابوری، ایرج میرزا، اقبال لاهوری، دهخدا، وحید دستگردی، محمد هاشم افسر، عارف قزوینی، ژاله قائم مقامی، ابوالقاسم لاهوتی، نظام وفا، فرخی یزدی، مسرور، حکمت، میرزاده عشقی، رشید یاسمی، غلامرضا روحانی، همایی، بدیع الزمان فروزانفر، الهی قمشه ای، عباس فرات، غلام حسین سرود، نیما یوشیج، گلچین گیلانی، پژمان بختیاری، دکتر صورتگر، سرمد، پروین اعتصامی، هادی رنجی، رعدی آذرخشی، رهی معیری، امیری فیروزکوهی، دکتر خانلری، ابوالقاسم حالت، دکتر مهدی حمیدی، ابوالحسن ورزی، گلچین معانی، هادی حایری، فریدون توللی، عماد خراسانی، مهدی سهیلی، ایرج دهقان، احمد شاملو، معینی کرمانشاهی، اسماعیل شاهرودی، فریدون مشیری، هوشنگ ابتهاج، سیمین بهبهانی، سیاوش کسرایی، اخوان ثالث، سهراب سپهری، دکتر مظاهر مصفا، مهرداد اوستا، منوچهر آتشی، فخر الدین مزارعی، فروغ فرخزاد، احمدرضا احمدی، دکتر شفیعی کدکنی، شهریار، نام برد.

شعر نو و نیما

در این میان و پس از انقلاب مشروطه، از آنجا که تحولی در جامعه به وقوع پیوسته بود و مفاهیم جدید چون: دمکراسی، استبداد، قانون، مجلس و… به فرهنگ مردم راه پیدا کرده بود، لازم بود شعر هم تحت تأثیر این دگرگونی قرار بگیرد. نیما با درک و دریافت چنین ضرورتی اقدام به ایجاد تحولی در شعر فارسی کرد. او بجای تکرار ارکان مکرر عروضی، به کوتاه و بلند کردن رکن ها دست زد و با تغییری که در بافت وزن عروضی ایجاد کرد، شعر و شیوه بیان آن را سخت تحت تأثیر قرار داد.

اعتقاد او این بود که وضعیت تازه، طرز تازه می‌طلبد. اساس بدعت و نوآوری نیما در شعر، نگرش و شگرد طبیعی اوست. و از شگرد قراردادی دیروز فاصله گرفت. زبان و وزن و بیان شعر امروز را بنیان نهاد. زبان شعر را به صورت طبیعی کلام نزدیک تر کرد.

 او شعر گفتن را نوعی زندگی کردن می‌داند و معتقد است شاعر باید چکیده زمان خود باشد. یعنی شعرهایش مطابق با عصری که او در حال زیست است باشد.  و اینگونه محتوای شعر معاصر را هم دچار دگرگونی کرد. در کل نیما سه بُعد محتوا، شکل ذهنی و طرح را دستخوش دگرگونی کرد.

شعر و مهر و شعر معاصر

در این بخش از سایت ما آرشیوی از اشعار شاعران معاصر را قرار داده ایم. که با انتخاب گزینه شعر معاصر می‌توانید به آن ها دسترسی داشته و با انتخاب نام هر شاعر، شعرهای او را مطالعه کنید. اگر در آرشیو ما شاعری و یا شعری از او جا افتاده است می‌توانید در بخش ارسال دیدگاه به ما یادآوری کنید تا آن را در اسرع وقت تکمیل کنیم. علاوه بر اشعار مصاحبه، نقد و هر نوع مطلب ادبی مربوط به تاریخ معاصر ایران هم علاوه بر دسته‌بندی های جدا، در این بخش قرار گرفته است.

نیما یوشیج

سهراب سپهری

احمد شاملو

فروغ فرخزاد

مهدی اخوان ثالث

شهریار

شفیعی کد کنی

ناخن کبود برق - سیب ها و قلب ها

ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها

ناخن کبود برق – سیب ها و قلب ها   ناخن کبود برق روی شیشه ی شکسته ی افق کشیده شد چندشی درخت های لخت را فراگرفت خال سرخی از نگاه برق روی گونه ی سپید سیب ها چکید گونه ی سپیدشان تلألو طلا گرفت ای فروترین و برترین فروغ ای طلیعه ی بهشتی و[…]

برف آمد و بزم روز را آراست - منظره

برف آمد و بزم روز را آراست – منظره

برف آمد و بزم روز را آراست – منظره   برف آمد و بزم روز را آراست شب را ز فروغ شیرفام کند اما ، چه درخت های سرکش را کز بار غرور خود به خاک افکند زیبایی سرد ، وه چه بیرحم است   پیشنهاد ویژه برای مطالعه تطبیق تصویر استعاره ای زنان در[…]

شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت - دولت بیدار

شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار

شب با درخت ها سخن از آفتاب رفت – دولت بیدار   شب ، با درخت ها سخن از آفتاب رفت گفتند : آفتاب در پشت چتر بسته ی ما آرمیده است در پشت چتر بسته ی آنان ستاره بود گفتم : شما چگونه هنوز آفتاب را فریادشان صدای مرا در گلو برید ما آفتاب[…]

زیر خورشید سحرگاهان پاییزی - از مرداب تا دریا

زیر خورشید سحرگاهان پاییزی – از مرداب تا دریا

زیر خورشید سحرگاهان پاییزی – از مرداب تا دریا   زیر خورشید سحرگاهان پاییزی ای بهار رفته از خاطر ! من آن مرداب خاموشم آب بی لبخند حزن آلوده ی افتاده از جوشم در دل من ، برگ های مرده ی ایام می پوسند هیچ کس در ماتم اینان نمی گرید باد هم اینجا می[…]

گفتند : از درخت سخن گفتن - درخت و کبوتر

گفتند : از درخت سخن گفتن – درخت و کبوتر

گفتند : از درخت سخن گفتن – درخت و کبوتر   گفتند : از درخت سخن گفتن در روزگار آتش و آهن ، جنایتی است اما من از درخت سخن گفتم زیرا که هر درخت به چشم من آیتی است از معجزه ی که آدمی اش نام کرده اند گفتند : آنکه خنده به لب[…]

رم : شهر روزهای تهی ، شهر خواب ها - رم

رم : شهر روزهای تهی ، شهر خواب ها – رم

رم : شهر روزهای تهی ، شهر خواب ها – رم   رم : شهر روزهای تهی ، شهر خواب ها شهر درخت ها شهر زنان فربه و رگبارهای سخت رم : نوترین و کهنه ترین پایتخت ها در آسمان آبی او ، رشته های سیم چون تار عنکبوت در کوچه های روشن او نیمه[…]

سایه ی یک قلب بالدار - قلب بالدار

سایه ی یک قلب بالدار

سایه ی یک قلب بالدار – قلب بالدار   سایه ی یک قلب بالدار در شب مهتابی بهار زمین را فراگرفت تیرگی افتاد روی موی درختان تیرگی افتاد روی چشم دریچه تیرگی افتاد روی سینه ی دیوار سستی خوابی که از آن سایه ی بزرگ تراوید روی جماد اوفتاد روی نبات اوفتاد روی همه آدمیان[…]

لحظه ای چند به خورشید نگه کردم - از نقطه تا دایره

لحظه ای چند به خورشید نگه کردم – از نقطه تا دایره

لحظه ای چند به خورشید نگه کردم – از نقطه تا دایره   لحظه ای چند به خورشید نگه کردم پس از آن دیده را بستم زیر پلک من نقطه ای گرد و سیاه چرخ زد ، چرخ زد و چرخ زد و دایره شد مثل سنگی که در آب اندازی و ازو دایره ها[…]

شفق تنوره کشید - از من تا خورشید

شفق تنوره کشید – از من تا خورشید

شفق تنوره کشید – از من تا خورشید   شفق تنوره کشید و دست وحشی باد دریچه ها را مانند سنج بر هم کوفت و من ، نگاه به سوی درخت ها کردم در استخوان های لخت سینه شان ، خورشید بزرگ و خونین می کوفت ، می تپید هنوز و این تپیدن ، در[…]

سپیداران خاک آلود - بهار نزدیک

سپیداران خاک آلود – بهار نزدیک

سپیداران خاک آلود – بهار نزدیک   سپیداران خاک آلود بی خم کردن اندام پا در جوی می شویند و خورشید هوسران ، از میان شاخساران ساق مرمرفامشان را گرم می بوسد و انبوه عظیم ریشه ها از حسرت سوزان خود در خاک می پوسد و باد از باغ ها می آورد بوی بهاران را[…]

همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من - دو روز یا ده سال

همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من – دو روز یا ده سال

همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من – دو روز یا ده سال   همیشه با منی ای نیمه ی جدا از من بریده باد زبانم ، چه ناروا گفتم تو نیمه نیستی ای جان ، تمام من هستی اگر به قهر بگیرد ترا خدا از من چگونه بی تو توانم زیست ؟[…]

با شکوه شوربختی ام - گیاه و سنگ نه آتش

با شکوه شوربختی ام – گیاه و سنگ نه آتش

با شکوه شوربختی ام – گیاه و سنگ نه آتش   با شکوه شوربختی ام با سرشت خاک و طبیعت درختی ام در کویر خشک غربت زمینیان از سلاله ی نجیب آفتاب ، زاده ام با سکون سنگ و با تلاش باد با شتاب آتش و شکیب آب ، زاده ام زیر گنبد طلایی غروب[…]

از آغاز آنچه کردم بی ثمر بود - از بهشت تا دوزخ

از آغاز آنچه کردم بی ثمر بود – از بهشت تا دوزخ

از آغاز آنچه کردم بی ثمر بود – از بهشت تا دوزخ   از آغاز آنچه کردم ، بی ثمر بود همه سودم درین سودا ضرر بود چه حاصل بردم از این بازی بخت که انجامش از آغازش بتر بود نه هرگز تن به راحت آشنا شد نه هرگز دل ز شادی با خبر بود[…]

من از تو بهاران - دو آیینه

من از تو بهاران – دو آیینه

من از تو بهاران – دو آیینه   من ، از تو بهاران من، از تو با درختان من ، از تو با نسیم سخن گفتم من ، از تو دور بودم من ، بی تو کور بودم من ، چون تو ، راز شیفتگی را در تنگنای سینه نهفتم رازی که خواندنش نتوانستی رازی[…]

فواره ی کشیده ی اندامش - رویایی در آفتاب

فواره ی کشیده ی اندامش – رویایی در آفتاب

فواره ی کشیده ی اندامش – رویایی در آفتاب   فواره ی کشیده ی اندامش در باغ چشم من تا آسمان پرید فواره ی کشیده ی اندامش با شاخه های نازک پاها و دست ها ابریشم هوا را تا آسمان درید در موی او که گرد پریشان آب بود خورشید ، سبز و قرمز ،[…]

ز لابلای ستون ها سپیده بر می خاست - نقاب و نماز

ز لابلای ستون ها سپیده بر می خاست – نقاب و نماز

ز لابلای ستون ها سپیده بر می خاست – نقاب و نماز   ز لابلای ستون ها ، سپیده بر می خاست و من در آینه ، خود را نگاه می کردم بسان تکه مقوای آبدیده ی زرد نقاب صورتم از رنگ و خط تهی شده بود سرم چو حبه ی انگور زیر پا مانده[…]

تو هر غروب نظر می کنی به خانه ی من - پنجره ی خاموش

تو هر غروب نظر می کنی به خانه ی من – پنجره ی خاموش

تو هر غروب نظر می کنی به خانه ی من – پنجره ی خاموش   تو هر غروب ، نظر می کنی به خانه ی من دریغ ! پنجره خاموش و خانه تاریک است هنوز یاد مرا پشت شیشه می بینی که از تو دور ، ولی با دل تو نزدیک است هنوز ، پرده[…]

امید زیستنم دیدن دوباره ی توست - کتاب پریشان

امید زیستنم دیدن دوباره ی توست – کتاب پریشان

امید زیستنم دیدن دوباره ی توست – کتاب پریشان   امید زیستنم ، دیدن دوباره ی توست قراربخش دلم ، تاب گاهواره ی توست تو ، ای شکوفه ی ایام آرزومندی بمان که دیده ی من روشن از نظاره ی توست نگاه پاک توام صبح آفتابی بود کنون چراغ شبم چشم پر ستاره ی توست[…]

ز پناهگاه جنگل های خاموش خزان دیده - حماسه ای در غروب

ز پناهگاه جنگل های خاموش خزان دیده – حماسه ای در غروب

ز پناهگاه جنگل های خاموش خزان دیده – حماسه ای در غروب   ز پناهگاه جنگل های خاموش خزان دیده به سویت باز خواهم گشت ، ای خورشید ، ای خورشید ترا با دست ، سوی خویش خواهم خواند ترا با چشم ، سوی خویش خواهم خواند تو را فریاد خواهم کرد ، ای خورشید[…]

از خاک آسمان مه آلود - درختی در اندیشه ی من

از خاک آسمان مه آلود – درختی در اندیشه ی من

از خاک آسمان مه آلود – درختی در اندیشه ی من   از خاک آسمان مه آلود رویید واژگونه درختی با شاخه های نقره ای برق با برگ های سبز ستاره با میوه ی طلایی خورشید از قاب تنگ پمجره ، سنگ نگاه من چون مرغ ، پر کشید بر شاخ آن درخت کهن خورد[…]

خورشید پشت پنجره ی من - در کنار پنجره

خورشید پشت پنجره ی من – در کنار پنجره

خورشید پشت پنجره ی من – در کنار پنجره   خورشید ، پشت پنجره ی من چتر سیاه ابری بر سر کشیده بود در زیر سیل باران ، خاموش می گریست من ، در فروغ شامگهان ، طرح کوچه را می دیدم و به آینه پیوند می زدم در پیچ کوچه ، نارونی پیر تنها[…]

بمان مادر بمان در خانه ی خاموش خود مادر - شهادت

بمان مادر بمان در خانه ی خاموش خود مادر – شهادت

بمان مادر بمان در خانه ی خاموش خود مادر – شهادت   بمان مادر ، بمان در خانه ی خاموش خود ، مادر که باران بلا می بارد از خورشید در ماتمسرای خویش را بر هیچکس مگشا که مهمانی به غیر از مرگ بر در نخواهی دید زمین گرم است از باران خون ، امروز[…]

خواب می بینم همه شب اسب رهوار مرادم را - در غبار خنده ی خورشید

خواب می بینم همه شب اسب رهوار مرادم را – در غبار خنده ی خورشید

خواب می بینم همه شب اسب رهوار مرادم را – در غبار خنده ی خورشید   خواب می بینم همه شب ، اسب رهوار مرادم را یالش از نور سحرگاهان ، طلایی رنگ خواب می بینم که برزین بلند او راه می پیمایم از فرسنگ تا فرسنگ رو به سوی قله های دور می آرم[…]

باد مست این شاعر شوریده ی ولگرد - شعر من و شعر باد

باد مست این شاعر شوریده ی ولگرد – شعر من و شعر باد

باد مست این شاعر شوریده ی ولگرد – شعر من و شعر باد   باد مست این شاعر شوریده ی ولگرد پرسه می زد در خیابان های بی عابر واژه هایش را میان برگ های ره نشین می جست واژه ها را از زمین می جست توده ی الفاظ رنگین را به هم می زد[…]

مرغی هنوز در قفس صبح می پرد - حادثه

مرغی هنوز در قفس صبح می پرد – حادثه

مرغی هنوز در قفس صبح می پرد – حادثه   مرغی هنوز در قفس صبح می پرد مرغ ستاره ای شب در درون پوسته اش می خزد چو مار من چون مسافری که فرومانده در غبار نور سپیده در قدح سبز آسمان شیر بریده ایست پر از لخته های خون مرغی ز لای پنجره ی[…]

باران شامگاه چو دیواری از بلور - طلوعی در غروب

باران شامگاه چو دیواری از بلور – طلوعی در غروب

باران شامگاه چو دیواری از بلور – طلوعی در غروب   باران شامگاه ، چو دیواری از بلور گلخانه ی شفق را در برگرفته بود خورشید ، همچو نرگس بیمار آسمان در پشت آن حصار بلورین شکفته بود خاکستر غروب خزان ، می نهفت گرم در دل ، جرقه های هزاران ستاره را س بر[…]

کوه زانو زده چون اسب زمین خورده به راه - شیهه ی خاموش

کوه زانو زده چون اسب زمین خورده به راه – شیهه ی خاموش

کوه زانو زده چون اسب زمین خورده به راه – شیهه ی خاموش   کوه ، زانو زده چون اسب زمین خورده به راه سینه انباشته از شیهه ی خاموش هلاک مغز خورشید پریشان شده بر تیزی سنگ چون سواری که به یک تیر ، درافتاده به خاک ناخن از درد فروبرده درون شن گرم[…]

ای کولی کبود نگاه ستاره چشم - از پس دیوار سال ها

ای کولی کبود نگاه ستاره چشم – از پس دیوار سال ها

ای کولی کبود نگاه ستاره چشم – از پس دیوار سال ها   ای کولی کبود نگاه ستاره چشم ای با غم غریبی من آشنا هنوز ای نغمه ساز عشق که با پنجه ی امید بر می کشی ز چنگ دلم ناله ها هنوز من بار دیگر از پس دیوار سال ها سوی تو آمدم[…]

نی های خوابناک به خمیازه ی نسیم - بشنو از نی

نی های خوابناک به خمیازه ی نسیم – بشنو از نی

نی های خوابناک به خمیازه ی نسیم – بشنو از نی   نی های خوابناک ، به خمیازه ی نسیم از یکدیگر به نرمی مژگان جدا شدند چشم به خواب رفته ی مرداب از آن میان در آفتاب صبح ، چو ایینه برق زد آنگه ، نیی بلندتر از مار هفت بند بیمارتر ز چهره[…]

روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد - در انتظار آن چنان روز

روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد – در انتظار آن چنان روز

روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد – در انتظار آن چنان روز   روزی اگر فرمان مرگ اید که ای مرد از این همه عضوی که کنون در تن توست یک عضو رابگزین و باقی را رها کن می پرسم از تو از بین اعضایی که داری آیا کدامین عضو را برمی گزینی[…]

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»

دانلود اپلیکیشن «شعر و مهر»