خطی-مجهول-دیدم-در-مدینه-خاقانی

خطی مجهول دیدم در مدینه – ۷۸

خطی مجهول دیدم در مدینه خاقانی – قطعه ۷۸     خطی مجهول دیدم در مدینه بدانستم که آن خط آشنا نیست بر آن خط اولین سطری نبشته که جوزا نزد خورشید سما نیست به جان پادشا سوگند خوردم که نزد پادشاه جز پادشا نیست چو خاقانی نداند کاین چه سر است جواب این سخن[…]

نه-معن-زائده-دائم-نه-حاتم-طائی-خاقانی

نه معن زائده دانم نه حاتم طائی – ۷۷

نه معن زائده دانم نه حاتم طائی خاقانی – قطعه ۷۷     نه معن زائده دانم نه حاتم طائی نه آنکه از پی هجران میهمان بگریست   نکرد با من ازین ناکسان کس احسانی کزان سپس نه به چشم هوان به من نگریست     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که[…]

خطی-مجهول-دیدم-در-مدینه-خاقانی

خطی مجهول دیدم در مدینه – ۷۸

خطی مجهول دیدم در مدینه خاقانی – قطعه ۷۸     خطی مجهول دیدم در مدینه بدانستم که آن خط آشنا نیست   بر آن خط اولین سطری نبشته که جوزا نزد خورشید سما نیست   به جان پادشا سوگند خوردم که نزد پادشاه جز پادشا نیست   چو خاقانی نداند کاین چه سر است[…]

شاها-معظما-ملک-الشرق-خسروا-خاقانی

شاها معظما ملک الشرق خسروا – ۷۶

شاها معظما ملک الشرق خسروا خاقانی – قطعه ۷۶     شاها معظما ملک الشرق خسروا تو حیدری و حرز کیان ذوالفقار توست   شروان که زنده کردهٔ شمشیر توست و بس شمشیروار در کف دریا شعار توست   بحری به تیغ و شخص نهنگان غریق توست کوهی به گرز و جان پلنگان شکار توست[…]

نظیر-سعد-اکبر-میرگشتاسب-خاقانی

در صفت میر گشتاسب مطرب – ۷۵

در صفت میر گشتاسب مطرب خاقانی – قطعه ۷۵     نظیر سعد اکبر میرگشتاسب که جای سعد اصغر زخمهٔ اوست   من او را باربد خوانم نه حاشا که سحر باربد در نغمهٔ اوست     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد،[…]

سلام-من-که-رساند-به-پهلوان-جهان-خاقانی

در مدح پهلوان جهان – ۷۴

در مدح پهلوان جهان خاقانی – قطعه ۷۴     سلام من که رساند به پهلوان جهان جز آفتاب که چون من درم خریدهٔ اوست   صبا کبوتر این نامه شد بدان درگاه که صورت کرم امروز آفریدهٔ اوست   فلک چو طفل عرب طوق‌دار شد ز هلال که چون غلام حبش داغ برکشیدهٔ اوست[…]

خاقانیا-چو-آب-رخت-رفت-در-سال-خاقانی

خاقانیا چو آب رخت رفت در سال – ۷۳

خاقانیا چو آب رخت رفت در سال خاقانی – قطعه ۷۳     خاقانیا چو آب رخت رفت در سال مستان نوال کس که وبال آشنای اوست   بر خستگی دل مطلب مرهم قبول نه دل نه مرهمی که جراحت فزای اوست   آن را که بشکنند نوازش کنند باز یعنی که چون شکست نوازش[…]

خاقانیا-قبول-و-رد-از-کردگار-دان-خاقانی

خاقانیا قبول و رد از کردگار دان – ۷۲

خاقانیا قبول و رد از کردگار دان خاقانی – قطعه ۷۲   خاقانیا قبول و رد از کردگار دان زو ترس و بس که ترس تو پا زهر زهر اوست   دیوان فرشتگانند آنجا که لطف اوست مردان، مخنثانند آنجا که قهر اوست   هر حکم را که دوست کند دوستدار باش مگریز و سر[…]

حبذا-قصر-شمسه-ملکات-خاقانی

در توصیف قصر صفوة الدین بانوی منوچهر شروان شاه – ۷۱

در توصیف قصر صفوة الدین بانوی منوچهر شروان شاه خاقانی – قطعه ۷۱     حبذا قصر شمسهٔ ملکات کآسمان ظل آسمانهٔ اوست   مادر تاجدار کیخسرو بردهٔ بزم خسروانه اوست   قصر بلقیس دهر بین که پری حارس بام بالکانهٔ اوست   صفوة الدین زیبدهٔ عجم آنک دهر هارون آستانهٔ اوست   شاه جبریل[…]

خاقانی-آن-کسان-که-طریق-تو-می-روند-خاقانی

در نکوهش مقلدان – ۷۰

در نکوهش مقلدان خاقانی – قطعه ۷۰   خاقانی آن کسان که طریق تو می‌ روند زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست   بس طفل کارزوی ترازوی زر کند نارنج از آن خورَد که ترازو کند زِ پوست   گیرم که مارچوبه کند تن به شکل مار کو زهر بهر دشمن و کو مهره[…]

صاحبا-نو-به-نو-تحیت-من-خاقانی

در مدح نظام الملک قوام الدین – ۶۹

در مدح نظام الملک قوام الدین خاقانی – قطعه ۶۹     کسرای عهد بین که در ایوان نو نشست خورشید در نطاق شبستان نو نشست   عنقا به باغ بخت و سلیمان به تخت عز با جاه نو رسید و به امکان نو نشست   ادریس دین حدیقهٔ فردوس تازه یافت رضوان ملک بر[…]

صاحبا-نو-به-نو-تحیت-من-خاقانی

در طلب جایزه صاحبا نو به نو تحیت من – ۶۸

در طلب جایزه صاحبا نو به نو تحیت من خاقانی – قطعه ۶۸     صاحبا نو به نو تحیت من پیش قابوس سرفراز فرست   قطعه‌ای کز ثنا طرازیدم به جهان جوی دین طراز فرست   پیش خوان پایهٔ سلیمانی سخن مور گرم تاز فرست   نزد محمود شاه هند گشای قصهٔ هندوی ایاز[…]

وبالت-نه-از-سر-نهفتن-درست-خاقانی

وبالت نه از سر نهفتن درست – ۶۷

وبالت نه از سر نهفتن درست خاقانی – قطعه ۶۷     وبالت نه از سر نهفتن درست که از گوهر راز سفتن درست   مگو راست بندیش خاقانیا همه آفت از راست گفتن درست     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد،[…]

شکر-انعام-پادشا-گفتن-خاقانی

شکر انعام پادشا گفتن – ۶۶

شکر انعام پادشا گفتن خاقانی – قطعه ۶۶   شکر انعام پادشا گفتن نتوان کان ورای غایت‌ هاست   راه شکرش به پای هرکس نیست که حدش زان سوی نهایت‌ هاست   گرچه انعام او مرا شکر است شکر او را ز من شکایت‌ هاست       از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در[…]

گنج-دانش-توراست-خاقانی-خاقانی

گنج دانش توراست خاقانی – ۶۵

گنج دانش توراست خاقانی خاقانی – قطعه ۶۵     گنج دانش توراست خاقانی کار نادان به آب و رنگ چراست؟   نام شاهی به شیر دادستند پس حلی بر تن پلنگ چراست؟   هفت اندام ماهی از سیم است هفت عضو صدف ز سنگ چراست؟     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در[…]

کسی-که-از-پس-احمد-روا-بود-مرسل-خاقانی

کسی که از پس احمد روا بود مرسل – ۶۴

کسی که از پس احمد روا بود مرسل خاقانی – قطعه ۶۴ فیلسوف اجل افضل الدین ساوی این قطعه را در آنوقت که خاقانی به رسالت سلطان ارسلان رفته بود بدو فرستاد       کسی که از پس احمد روا بود مرسل بزرگوار امیر امام خاقانی است   رسول شروان چون خوانی آن بزرگی[…]

هر-سال-اگر-غلام-خاقان-خاقانی

هر سال اگر غلام خاقان – ۶۳

هر سال اگر غلام خاقان خاقانی – قطعه ۶۳   هر سال اگر غلام خاقان بر میر خجند میر نامی است   خاقانی اگرچه هست میری در پیش خجندیان غلامی است     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر،[…]

مرد-مسافر-حدیث-خانه-کو-گوید-خاقانی

مرد مسافر حدیث خانه کو گوید – ۶۲

مرد مسافر حدیث خانه کو گوید خاقانی – قطعه ۶۲   مرد مسافر حدیث خانه کو گوید زان غرضش زن بود که بانوی خانه است   بود مرا خانه‌ای نخست و دوم خوب نیست سوم خانه خوب اگرچه یگانه است   گوئی خاقانیا ز خانه خبر ده خانهٔ من همچو چوبه زیر میانه است  […]

نسبت-از-علم-گیر-خاقانی

در علم و جهل نسبت از علم گیر خاقانی – ۶۱

در علم و جهل نسبت از علم گیر خاقانی خاقانی – قطعه ۶۱     نسبت از علم گیر خاقانی که بقا شاخ علم را ثمره است   علوی را که نیست علم علی نقش سود است هرچه بر شجره است   عالم است از صف عباد الله جاهل از زمرهٔ هم الکفره است  […]

میر-چون-هفت-بیت-من-خوانده-است-خاقانی

در وصول ده شتر از امیر الحاج – ۵۹

در وصول ده شتر از امیر الحاج خاقانی – قطعه ۵۹     میر چون هفت بیت من خوانده است ده شتر بارگیر فرموده است   با نه افلاک همبرند مرا این ده اشتر که میر فرموده است     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان[…]

من-که-خاقانیم-عزیز-حقم-خاقانی

در حماسه من که خاقانیم عزیز حقم – ۵۸

در حماسه من که خاقانیم عزیز حقم خاقانی – قطعه ۵۸     من که خاقانیم عزیز حقم ز آن که عبدی خطاب من رانده است   هرچه یارب ندای حق راندم لاتخف حق جواب من رانده است   من به کنجی و حق به هفت اقلیم مدد سحر ناب من رانده است   پیک[…]

آب-حیوانی-مجوی-خاقانی-خاقانی

در مرثیهٔ منوچهر شروان شاه – ۵۷

در مرثیهٔ منوچهر شروان شاه خاقانی – قطعه ۵۷     آب حیوان مجوی خاقانی که منوچهر خضر خو مرده است   نوبت راحت و کرم بگذشت تا چراغ کیان فرو مرده است   راحت آن روز رفت کو رفته است کرم آن روز مرده کو مرده است     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:[…]

خاقانی-بلند-سخن-در-جهان-منم-خاقانی

در مدح جمال الدین موصلی وزیر – ۵۶

در مدح جمال الدین موصلی وزیر خاقانی – قطعه ۵۶     خاقانی بلند سخن در جهان منم کزادی از جهان روش حکمت من است   ضرب الرقاب داد شیاطین آز را این تیغ نطق کز ملکان قسمت من است   این گنبد فرشته سلب کآدمی خور است چون دیو پیش جم گور خدمت من[…]

مرغکی-را-وقت-کشتن-می-دوانید-ابلهی-خاقانی

مرغکی را وقت کشتن می‌ دوانید ابلهی – ۵۵

مرغکی را وقت کشتن می‌ دوانید ابلهی خاقانی – قطعه ۵۵     مرغکی را وقت کشتن می‌ دوانید ابلهی گفت مقصود از دوانیدنش نازک گشتن است   ما همان مرغیم خاقانی که ما را روزگار می‌ دواند وین دویدن را فذلک کشتن است     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که[…]

زیان-تو-در-سود-دانستن-است-خاقانی

زیان تو در سود دانستن است – ۵۴

زیان تو در سود دانستن است خاقانی – قطعه ۵۴     زیان تو در سود دانستن است توان تو در ناتوانستن است   ندانم سپر ساز خاقانیا که نادانی اکسیر دانستن است     از آرشیوهای مشابه دیدن کنید:   در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان نا آشنا می‌آمد، می‌توانید در[…]

فدار-عزلت-گزید-خاقانی-خاقانی

فدار عزلت گزید خاقانی – ۵۳

فدار عزلت گزید خاقانی خاقانی – قطعه ۵۳   فدار عزلت گزید خاقانی که به از دار ملک خاقان است   خورش از مشرب قناعت ساخت که چو زمزم هم آب حیوان است   نبرد تا تواند انده رزق کانده رزق بر جهانبان است   عمرا گر بهر رزق موقوف است رزق موقوف بهر فرمان[…]

تا-به-غربت-فتاد-خاقانی-خاقانی

تا به غربت فتاد خاقانی – ۵۲

تا به غربت فتاد خاقانی خاقانی – قطعه ۵۲     تا به غربت فتاد خاقانی یکدری خانه‌ایش زندان است   نه درون ساختنش توفیق است نه برون تاختنش امکان است   روی چون عنکبوت در دیوار پس سنگی چو مور پنهان است   پاسبانش برون در قفل است پرده دارش درون کلیدان است  […]

ای-شاه-بانوی-ایران-به-هفت-جد-خاقانی

در مدح صفوة الدین مادر اخستان – ۵۱

در مدح صفوة الدین مادر اخستان خاقانی – قطعه ۵۱     ای شاه بانوی ایران به هفت جد اقلیم چارم از تو چو فردوس هشتم است   بلقیس روزگار توئی کز جلال و قدر شروان شه از کمال سلیمان دوم است   خود خاتم بزرگ سلیمان به دست توست کانگشت کوچک تو چو دریای[…]

ای-فتی-فتوی-غدرت-ندهم-خاقانی

در حکمت ای فتی فتوی غدرت ندهم – ۵۰

در حکمت ای فتی فتوی غدرت ندهم خاقانی – قطعه ۵۰     ای فتی فتوی غدرت ندهم کافت غدر هلاک امم است   غدر نقابی بنیاد وفاست اینت بنیاد که جان را حرم است   صبح حشر است مزن نقب چنین کافت نقب زن از صبح‌دم است   غدر چون لذت دزدی است نخست[…]

قبله-ابدال-قله-سبلان-دان-خاقانی

قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان – ۴۹

قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان خاقانی – قطعه ۴۹     قبلهٔ ابدال قلهٔ سبلان دان کو ز شرف کعبه‌وار قطب کمال است   کعبه بود سبزپوش او ز چه پوشد جامهٔ احرامیان که کعبهٔ حال است   در خبری خوانده‌ام فضیلت آن را خاست مرا آرزوش قرب سه سال است   رفتم تا بر[…]