گنه کردم گناهی پر ز لذت – شعر گناه فروغ فرخزاد
گنه کردم گناهی پر ز لذت
کنار پیکری لرزان و مدهوش
خداوندا چه می دانم چه کردم
در آن خلوتگه ِ تاریک و خاموش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
نگه کردم به چشم پر ز رازش
دلم در سینه بی تابانه لرزید
ز خواهش های چشم پر نیازش
در آن خلوتگه تاریک و خاموش
پریشان در کنار او نشستم
لبش بر روی لبهایم هوس ریخت
ز اندوه دل دیوانه رستم
فروخواندم به گوشش قصهٔ عشق :
تو را می خواهم ای جانانهٔ من
تو را می خواهم ای آغوش جانبخش
تو را ، ای عاشق دیوانهٔ من
هوس در دیدگانش شعله افروخت
شراب سرخ در پیمانه رقصید
تن من در میان بستر نرم
به روی سینه اش مستانه لرزید
گنه کردم گناهی پر ز لذت
درآغوشی که گرم و آتشین بود
گنه کردم میان بازوانی
که داغ و کینه جوی و آهنین بود
- من دیگر گورستان نیستم - مارس 30, 2023
- بیوگرافی پل الوار - مارس 17, 2023
- 12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور - ژانویه 12, 2023
شعری برای همه نسلها و وصلها و فصلها……
روحش شاد.
گناه ومعصیت اساسا شیرین وپر از لذت است . زنا نیز از ان مستثنی نیست .این شعر اگر مصداق داشته بیانش ناپسند است و اگر بیان شرایط جامعه بوده مطلوب لیکن زمانه فاقد وجاهت عقلی بوده .در محافل روشنفکری وادبا منطقی است اما برای عامه مردم ثقیل وناپسند وخارح از توان درک وشعور .. در زمانه ما نیز همان جهالت وغفلت عامه همچنان پا برحاست اما به شکل دیگر ونقش دگری.اما همچنان برای تمام بشریت وهمه اعصار گناه پر از لذت است