شعر در قدح یکی از خوانین خسیس نیما یوشیج

در قدح یکی از خوانین خسیس

  • شعر در قدح یکی از خوانین خسیس نیما یوشیج

     

    بزرگوارا اگرخود بزرگ نامده ای

    چنانکه شاید و باید خدا کند کائی

     

    شماره کرده همه داردت بقاعده دهر

    هرآنچه بر سر این مرتبت بیفزائی

     

    شكم بداری فربی و عقل لاغر و خلق

    اگر تو را نستائید خود تو بستائی

     

    زیک قراضه نخیزی اگرچه خون ریزد

    به هیچ رو نروی تا قراضه بربائی

     

    توئی چو حامله ی حرص آن كناد خدای

    به هر شکم که پرآئی تو حرصها زائی

     

    ولي چه سودت از این مرتبت رسد که همان

    بزرگی تو بود خلق را تماشایی

     

    سراب را همه در چشم تشنگان مانی

    زدور دل بری از پیش دل بفرسائی

     

    به احتمال تو کس را نه احتما از هیچ

    ولی به وقت لقا، اینت مردم افسائی

     

    برادر ار بمثل خواست کز تو آساید

    زبیم آنکه بیاساید او نیاسائی

     

    چو وام جوید درویشی ازتو جای خوری

    اگرچه کوهی بر وی چو موی بنمائی

     

    سرت درآید از بخل بر میان دودست

    بر او بحیلت در ویش تر از او آئی

     

    بجای آنکه وی از دیده خون بپالاید

    تو از توقع او خون زدیده پالائی

     

    هزار زاره دهی سرزخویش تارانیش

    هزار سر بری از زاره تاجگرخائی

     

    زقهر حرف کسی را بگوش ننشانی

    بلطف کاریکی را گره بنگشائی

     

    بزرگواری این نیست فاشتر گویم

    چه عمر بر سر آن کردی و چه را پائی

     

    به یک تمنا بر خلق ننگری چون تو

    چرا هزاران از خلق در تمنائی

     

    گدای کوی کجائی توای شکسته جدار

    کجای کوی گدائی که پا برجائی

     

    گرفته گیر همه سود کان بپای تو نیست

    بدست کرده همه آنچه رو بدان آئی

     

    چو تو نداری تیمار خویش و مردم را

    کند چه سودت این امتیاز و والائی

     

    به مرگ لیکن اگر جان دهی در این تنگی

    اگر چه دانم هم جان بدونبخشائی

     

    صلاح مردم و تست آندران، بزرگی تو

    چه حکم تا کند و اندر این چه فرمائی

     

    قالب شعر: قطعه

     

    در صورتی که در متن بالا، معنای واژه‌ای برایتان ناآشنا می‌آمد، می‌توانید در جعبه‌ی زیر، آن واژه را جستجو کنید تا معنای آن در مقابلش ظاهر شود. بدیهی‌ست که برخی واژه‌ها به همراه پسوند یا پیشوندی در متن ظاهر شده‌اند. شما باید هسته‌ی اصلیِ آن واژه را در جعبه جستجو کنید تا به نزدیک‌ترین پاسخ برسید. اگر واژه‌ای را در فرهنگ لغت پیدا نکردید، در بخش دیدگاه‌ها گزارش دهید. با سپاس از همکاری شما.

    جستجوی واژه

    لیست واژه‌ها (تعداد کل: 36,098)

    آ

    (حر.) «آ» یا «الف ممدوده» نخستین حرف از الفبای فارسی ؛ اولین حرف از حروف ابجد، برابر با عدد "۱".

    آ

    هان! هلا! آی!


    مطالب بیشتر در:

    نیما یوشیج

    اشعار نیما یوشیج

     

    بزرگوارا اگر خود بزرگ نامده ای

    شعری که خواندیم به این شکل شروع شد: «بزرگوارا اگرخود بزرگ نامده ای / چنانکه شاید و باید خدا کند کائی» آیا با این سطرها برای شروعِ این شعر موافق هستید؟ به نظر شما غیر از این شروع نیز می‌توانستیم شروعِ دیگری داشته باشیم و شعر از چیزی که حالا هست جذاب‌تر و زیباتر باشد؟ به طور یقین نیما یوشیج که از شاعران مهم معاصر ماست دیدگاه و دلایلِ خاص خودش را برای این شروع داشته است، به نظر شما چرا این سطرها را برای شروع شعر انتخاب کرده؟ شما اگر جای نیما یوشیج بودید، این شعر را چگونه شروع می‌کردید؟ و به جای سطرهای پایانی یعنی : «صلاح مردم و تست آندران، بزرگی تو / چه حکم تا کند و اندر این چه فرمائی» از چه سطرهایی استفاده می‌کردید؟

     

    دیدگاه شما برای شعر در قدح یکی از خوانین خسیس نیما یوشیج

    دیدگاه خودتان را در بخش دیدگاه‌ها برای شعر در قدح یکی از خوانین خسیس نیما یوشیج بنویسید.

    اگر نقد یا پیشنهادی برای سایت دارید، به گوش جان می‌شنویم.

    اگر عکس‌نوشته‌ای با این شعر درست کرده‌اید، در بخش دیدگاه‌ها اضافه کنید تا با نام خودتان منتشر شود.

    پیشنهاد می‌کنیم، این شعر را با صدای خودتان ضبط کنید و در بخش دیدگاه، فایل صدایتان را اضافه کنید تا در سایت منتشر شود.

     

    برای ورود به اینستاگرام نیما یوشیج اینجا کلیک کنید

     

    پیشنهاد ویژه برای نیما یوشیج:

     

    شعر صبح نیما یوشیج

    شعر مهتاب نیما یوشیج

    شعر نام بعضی نفرات نیما یوشیج

    شعرداروگ نیما یوشیج

    شعر هست شب نیما یوشیج

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    پوریا ‌پلیکان
    Latest posts by پوریا ‌پلیکان (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *