آفتاب سلامی دوباره

به جویبار که در من جاری بود – به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد

  • به جویبار که در من جاری بود – شعر به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد فروغ فرخزاد

     

    به آفتاب سلامی دوباره خواهم داد
    به جویبار که در من جاری بود
    به ابرها که فکرهای طویلم بودند
    به رشد دردناک سپیدارهای باغ که با من
    از فصل های خشک گذر می کردند
    به دسته های کلاغان
    که عطر مزرعه های شبانه را
    برای من به هدیه می آوردند
    به مادرم که در آیینه زندگی می کرد
    و شکل پیری ِ من بود
    و به زمین ، که شهوت تکرار من ، درون ملتهبش را
    از تخمه های سبز می انباشت – سلامی دوباره خواهم داد

    می آیم ، می آیم ، می آیم
    با گیسویم : ادامهٔ بوهای زیر خاک
    با چشمهایم : تجربه های غلیظ تاریکی
    با بوته ها که چیده ام از بیشه های آن سوی دیوار
    می آیم ، می آیم ، می آیم
    و آستانه پر از عشق می شود
    و من در آستانه به آنها که دوست می دارند
    و دختری که هنوز آنجا ،
    در آستانهٔ پرعشق ایستاده ، سلامی دوباره خواهم داد

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    بهاره خدابنده
    Latest posts by بهاره خدابنده (see all)

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *