شعر یک چنار زیبا پوریا پلیکان
هر بار با هم زمین میخوریم
احساس میکنم
مثل فنجانی خواهی شکست
کنارت مینشینم
مثل صندلی سکوت میکنی.
دامن سفید میپوشی
بدل میشوی به میزِ ناهار خوری
که تا زانو پاهایش را پوشانده است.
دارم میروم
به جایی فراتر از دامنِ سفید وُ فنجان وُ میز
به پارکِ رو به رو
پایِ درختِ چناری بنشینم
وَ شعر بخوانم
وقتی خشمِ من توانست
از تو یک شیء بسازد
عشق حتما میتواند
از چنار یک زنِ زیبا بیافریند
از مجموعه شعر آن سر این جنازه را بگیر
Instagram & telegram: Pooria_pelican