
بیابان را سراسر مه گرفتهست – شعر مه احمد شاملو
بیابان را، سراسر، مه گرفتهست.
چراغِ قریه پنهان است
موجی گرم در خونِ بیابان است
بیابان، خسته
لب بسته
نفس بشکسته
در هذیانِ گرمِ مه، عرق میریزدش آهسته از هر بند.
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست. [میگوید به خود، عابر]
سگانِ قریه خاموشاند.
در شولای مه پنهان، به خانه میرسم. گلکو نمیداند. مرا ناگاه در
درگاه میبیند، به چشمش قطره اشکی بر لبش لبخند، خواهد گفت:
«ــ بیابان را سراسر مه گرفتهست… با خود فکر میکردم که مه گر
همچنان تا صبح میپایید مردانِ جسور از خفیهگاهِ خود به دیدارِ عزیزان بازمیگشتند.»
□
بیابان را
سراسر
مه گرفتهست.
چراغِ قریه پنهان است، موجی گرم در خونِ بیابان است.
بیابان، خسته لببسته نفسبشکسته در هذیانِ گرمِ مه عرق میریزدش آهسته از هر بند…
۱۳۳۲
چراغِ قریه پنهان است
همانطور که میدانیم نام این شعر «مه» است اما در میان مردم با نام «چراغِ قریه پنهان است» نیز شناخته می شود.
- بیوگرافی پل الوار - اسفند 26, 1401
- 12 نامه های عاشقانه فروغ فرخزاد به پرویز شاپور - دی 22, 1401
- شعر حکم اعدام بهاره خدابنده - دی 18, 1401