شعر شب قورق نیما یوشیج
دست بردار ز روی دیوار
شب قورق باشد بیمارستان
اگر از خواب برآید بیمار
کرد خواهد کاری کارستان
حرف کم گوی که سرسامش برد
دور از هر که سوی وادی خواب
گریه بس دار که هذیانش داشت
خبر از وحشت دریای پر آب
پای آهسته که می لغزد جا
سنگ می بارد از دیوارش
از کسی حال مپرسی باشد
کز صدایی برسد آزارش
شب قورق باشد بیمارستان.
پاسبان می رود آهسته براه.
ماه هم از طرف پنجره نرم،
بسته بر چهره ی معصومش نگاه!
شب 11 خرداد 1325
قالب شعر: چهار پاره
کتابهای نیما یوشیج را از دست ندهید:



برای مشاهده ی تمام « کتاب های نیما یوشیج » اینجا کلیک کنید