شعر به رخم می خندد نیما یوشیج
به رخم می خندد، می خندد
می دهد خنده ی او ره به امید
همچو پای آبله ی راه دراز
در بیابان ز دم صبح سپید
خنده اش با دل دارد پیمان
با دل خود دل من می بندد
چو به روی من می خندد او
هرچه ام می خندد، می خندد
همچو ماهی به شبی بر مرداب
بشکافیده ز ابری پیکر
نه چنان خنده ی طفلی لیکن
(گرسنه مانده) به روی مادر
اردیبهشت 1327
قالب شعر: چهار پاره
کتابهای نیما یوشیج را از دست ندهید:



برای مشاهده ی تمام « کتاب های نیما یوشیج » اینجا کلیک کنید