بادها

امشب دوباره بادها افسانه‌ی کهن را – بادها

Loadingذخیره در لیست علاقه‌مندی
  • امشب دوباره بادها افسانه‌ی کهن را – شعر بادها احمد شاملو

     

    امشب دوباره
    بادها
    افسانه‌ی کهن را آغازکرده‌اند

    «ــ بادها!
    بادها!
    خنیاگرانِ باد!»

    خنیاگرانِ باد
    ولیکن
    سرگرمِ قصه‌های ملولند…

    «ــ خنیاگرانِ باد
    امشب
    رُکسانا
    با جامه‌ی سفیدِ بلندش
    پنهان ز هر کسی
    مهمانِ من شده‌ست و کنون
    مست
    بر بسترم
    افتاده است.
    [این قصه ناشنیده بگیرید!] کوته کنید این همه فریاد
    خنیاگرانِ باد!
    بگذارید
    رُکسانا
    در مستیِ گرانش امشب
    این‌جا بمانَد تا سحر.
    های!
    خنیاگرانِ باد!
    اگر بگذارید!…
    آن‌گاه
    از شرمِ قصه‌ها که سخن‌سازان
    خواهند راند بر سرِ بازار،
    دیگر
    رُکسانا
    هرگز ز کلبه‌ی من بیرون
    نخواهد نهاد پای…»

    بیرونِ کلبه، بادها
    پُرشور می‌غریوند…

    «ــ آرام‌تر!
    بی‌رحم‌ها!
    خنیاگرانِ باد!»

    خنیاگرانِ باد، ولیکن
    سرگرمِ قصه‌های ملولند
    آنان
    از دردهای خویش پریشند،
    آنان
    سوزنده‌گانِ آتشِ خویشند…

    ۱۳۳۰

    به مطلب امتیاز دهید!

    میانگین امتیازات ۵ از ۵
    Picsart 22 11 29 00 14 09 774 KhiufDRqyjJiPyn84qOb8Oj5g4duiGlp

    دیدگاهتان را بنویسید

    نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

    The maximum upload file size: 20 مگابایت. You can upload: image, audio, video, document, spreadsheet, interactive, text, archive, code, other. Drop file here

    chat